جستجوی پیشرفته
بازدید
2357
آخرین بروزرسانی: 1401/06/07
خلاصه پرسش
معنای جعل بسیط چیست و چه تفاوتی با جعل تألیفی دارد؟
پرسش
جعل بسیط و جعل تألیفى به چه معنا است؟ و تفاوت آن دو در چیست؟
پاسخ اجمالی

«خورشید وجود دارد»، «خورشید گرم است».

تفاوت جعل بسیط با جعل تألیفی، همان تفاوت دو مثال بالا است که یکی در صدد اثبات اصل وجود خورشید بوده؛ اما دیگری – بعد از مفروض‌دانستن وجود خورشید – به دنبال اثبات موضوع دیگری برای آن است.

به عبارت دیگر «جعل بسیط» عبارت از ایجاد شىء یا افاضه‌ی آن است. آنچه مورد تعلق این جعل یا ایجاد است چیزى جز اصل هستى که آن‌را «وجود نفسى» نیز می‌گویند نیست. این‌‌گونه نوع از جعل با مفاهیمی؛ مانند «جعل متعدى به واحد»، «مفاد کان تامه» و «مدلول هل بسیطه» در ارتباط است.

اما «جعل تألیفى» چیزى است که همخوان با مفاهیمی؛ مانند «فعل متعدى به دو مفعول»، «مفاد کان ناقصه» و «مدلول هل مرکبه» می‌باشد؛ زیرا آنچه مورد تعلق جعل تألیفى واقع می‌‌شود در حقیقت چیزى جز «وجود رابط» نیست.

پاسخ تفصیلی

پس از آن‌‌که یک موجود از مبدأ فاعلى خویش به وجود می‌آید، در تقرر ذاتى خویش نیازمند فاعل نیست؛ زیرا ثبوت ذات یک شی‌ء براى خود آن شی‌ء از جملۀ ضروریات به ‌شمار می‌‌آید. به عنوان مثال گفته می‌شود انسان، در هستى خویش نیازمند علت است، ولى همین انسان در مقام انسانیت خویش که آن‌را تقرر ذاتى یا تقرر ماهوى می‌‌نامند، به هیچ‌‌وجه نیازمند علت نیست. به این ترتیب می‌‌توان گفت انسان به عنوان یک موجود، اگرچه همیشه ممکن الوجود است، ولى در عین ‌حال پیوسته واجب الانسانیه است. به عبارت دیگر، در این باب می‌‌توان گفت همان‌‌گونه که اصل هستى، همواره به دو قسم رابط و نفسى تقسیم می‌‌گردد؛ جعل یا ایجاد نیز پیوسته به دو قسم زیر تقسیم می‌شود: جعل بسیط و جعل تألیفى.

جعل بسیط

«جعل بسیط» عبارت است از: ایجاد شیء یا افاضه‌ی آن. آنچه مورد تعلق این جعل یا ایجاد واقع می‌‌شود چیزى جز اصل هستى که آن‌را «وجود نفسى» نیز می‌‌گویند نیست. این‌‌گونه جعل یا ایجاد را در اصطلاح اهل ادب، «فعل متعدى به واحد» می‌‌نامند. مطابق اصطلاح علماى نحو مى‌توان آن‌را «مفاد کان تامه» نیز به ‌شمار آورد؛ زیرا مفاد کان تامه چیزى جز اصل هستى که آن‌را وجود بسیط نیز می‌‌نامند، نیست. این معنا را علماى فن منطق، «مدلول هل بسیطه» نامیده‌‌اند.

جعل تألیفی

«جعل تألیفى» چیزى است که در اصطلاح اهل ادب، «فعل متعدى به دو مفعول» خوانده می‌‌شود. به عبارت دیگر، می‌‌توان آن‌را «مفاد کان ناقصه»، یا «مدلول هل مرکبه» به ‌شمار آورد؛ زیرا آنچه مورد تعلق جعل تألیفى واقع می‌‌شود چیزى جز «وجود رابط» نیست.

وجود رابط

«وجود رابط» عبارت است از: چیزى که بین یک شیء و عوارض آن، رابط واقع می‌‌شود. به عبارت دیگر، می‌‌توان گفت آنچه موجب می‌‌شود که محمول بر موضوع خود به درستى حمل گردد، چیزى جز «وجود رابط» نیست. به این ترتیب باید گفت: جعل تألیفى پیوسته در مورد عوارض مفارق یک شیء صادق است(عرضی که از معروض خود قابلیت انفکاک دارد)؛ زیرا یک شیء همیشه در مقام ذات خویش از انواع عوارض مفارق، تهى و مجرد است. و در این صورت ناچار براى اتصاف به آن عوارض، نیازمند علت خواهد بود؛ و در این نیازمندى به علت است که جعل تألیفى بین شیء و عوارض آن تحقق می‌‌پذیرد و وجود رابط آشکار می‌‌گردد.

بنابراین، جعل تألیفى بین یک شیء و خود آن شیء به هیچ‌‌وجه امکان‌‌پذیر نیست. بین یک شیء و ذاتیات آن نیز نمی‌‌تواند جعل تألیفى وجود داشته باشد؛ مثلا وقتى گفته می‌‌شود «انسان انسان است»، یا «انسان حیوان است»، هیچ‌‌گونه جعل تألیفى که حاکى از وجود رابط است در میان نیست؛ زیرا بین یک شیء و خود آن شیء، و نیز بین یک شیء و ذاتیات آن، هیچ نوع رابطه‌‌اى وجود ندارد. در مورد عوارض ذاتى ماهیت نیز این سخن صادق است؛ زیرا عوارض لازم یک شیء به هیچ‌‌وجه قابل انفکاک از شیء نیست. وقتى عوارض لازم یک شیء به هیچ‌‌وجه قابل انفکاک نباشد، ناچار جعل تألیفى نیز در آن مورد تحقق نمی‌‌یابد؛ مثلا وقتى گفته می‌‌شود عدد چهار زوج است، بین زوجیت و عدد چهار جعل تألیفى تحقق نیافته است؛ زیرا همان‌‌گونه که نسبت ذات و ذاتیات به اصل ذات ضرورى است، نسبت عوارض ماهیت به ذات نیز ضرورى و غیر قابل انفکاک است. در مورد نسبت ضرورى ملاک احتیاج به علت مفقود است؛ زیرا مناط نیازمندى به علت را همواره امکان تشکیل می‌‌دهد؛ همان‌‌گونه که مناط بی‌‌نیازى، چیزى جز وجوب یا امتناع نیست.

با توجه به آنچه تاکنون در این‌جا ذکر شد به روشنى معلوم می‌‌شود که آنچه مورد تعلق جعل بسیط قرار می‌گیرد، چیزى جز وجود نفسى نیست، و آنچه مورد تعلق جعل تألیفى واقع می‌‌شود، چیزى جز وجود رابط نیست.

به بیان دیگر، جعل تألیفى نیز تنها در مورد عوارض مفارق یک شی‌ء می‌‌تواند صادق باشد؛ زیرا وقتى ذات یک شیء در مقام تقرر ماهوى از هرگونه عوارض مفارق تهى و نسبت به آنها بی‌‌گانه باشد، ناچار براى اتصاف به این‌‌گونه عوارض نیازمند ایجاد و جعل تألیفى خواهد بود.

در مورد ذاتیات یک شیء یا لوازم ماهیت آن باید گفت: ثبوت ذات و ذاتیات براى خود ذات، از جملۀ ضروریات به ‌شمار می‌‌آید. این مسئله نیز بدیهى است که اگر چیزى ضرورى باشد به هیچ‌‌وجه نیازمند علت نیست.

بنابر این، ذاتیات و لوازم یک ماهیت به هیچ‌‌وجه نیازمند فاعل نیست؛ زیرا نیازمندى آنها به فاعل چیزى جز نیازمندى خود ماهیت نیست. هر وقت ماهیت موجود گردد ذاتیات و لوازم آن نیز موجود می‌‌شود، و هرگاه ماهیت به‌ دست نیستى سپرده شود ذاتیات و لوازم آن نیز به نیستى سپرده خواهد شد.[1]


[1]. ر. ک: ابراهیمی دینانی، غلام حسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج 3، ص 312 - 316، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگى‌، 1380ش.

 

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها