جستجوی پیشرفته
بازدید
21005
آخرین بروزرسانی: 1399/05/04
خلاصه پرسش
آیا دین که برای هدایت بشر از سوی خدای متعال فرستاده شد یکی است، یا متعدد؟
پرسش
آیا دین یکی است یا متعدد؟
پاسخ اجمالی

اگر منظور از دین، مجموعه‌ی عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی باشد که از طرف خداوند نازل شده و به وسیله‌ی پیامبران(ع) به مردم ابلاغ شده، در این صورت دین امر واحدی است و تفاوت ادیان در دستورات جزئی است که متناسب با خصوصیات فردی و قومی، به مقتضای زمان‌ها و مکان‌های گوناگون تغییر می‌یابند.

اگر منظور از دین، ادیان موجود در جهان باشد، بی‌گمان در جهان امروز دین‌های متعدد و مختلف وجود دارد. در این ادیان متعدد هرچند برخی از حقایق قابل مشاهده است، ولی شکل کامل حقیقت و توحید حقیقی فقط در چهره‌ی اسلام قابل مشاهده و دست‌یابی است.

پاسخ تفصیلی

برای دست‌یابی به جواب، تبیین بعضی از عناوین - مانند حقیقت دین، معانی یا مراحل دین، دین حقیقی، اسلام دین ثابت، علت اختلاف شرایع و مذاهب، قرآن و کتاب‌های آسمانی- ضروری است.

الف) حقیقت دین

معنای لغوی دین، انقیاد، خضوع، پیروی، اطاعت، تسلیم و پاداش است. اما معنای اصطلاحی آن، مجموعه‌ی عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره‌ی امور جامعه‌ی انسانی و پرورش انسان‌ها باشد.

ب) معانی دین در قرآن

در تعابیر قرآنی دین در دو مورد استعمال شده است:

  1. هر گونه اعتقاد به قدرت غیبی، چه حق باشد و چه باطل: "لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ".[1]
  2. خصوص ادیان الاهی: "إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ". [2]

ج) سطوح و مراحل دین

در این بحث توجه ما به همان استعمال دوم دین است که خاص ادیان الاهی و دارای سطوح و مراحل مختلفی است:

الف) دین نفس الامری: آنچه در علم الاهی و مشیت ربانی برای هدایت انسان به سوی رستگاری وجود دارد، دین نفس الامری است.

ب) دین مرسل: آنچه از سوی خداوند متعال برای هدایت انسان به سوی رستگاری به واسطه‌ی رسولان الاهی ارسال شده است، دین مرسل را تشکیل می‌دهد.

دین نفس الامری واحد است؛ چون افراد آدمی با تمام تفاوت‌های ظاهری از گوهری مشترک برخوردارند، دین نفس الامری به همین گوهر مشترک نظر دارد.

دین مرسل اما متعدد است. واقعیت تاریخی ادیان، به شهادت تاریخ و قرآن گواه صادقی بر تعدد ادیان مرسل به تعداد رسولان الاهی است. در این‌جا مراد از رسول، نبی صاحب شریعت و مأمور به ابلاغ آن است.[3]

ج) دین حقیقی: از آن‌جا که دین، برای اداره‌ی امور جامعه‌ی انسانی و پرورش انسان‌ها است، هماهنگی قوانین و مقررات آن با نیاز واقعی جامعه و مناسب آن با تحولات اجتماع و مطابقت آن با سرشت و سیر جوهری انسان میزان حق بودن آن است.

پس تنها آن‌کس که انسان و جهان را آفریده است، به انسان و جهان و ربط و پیوند این دو، شناخت و آگاهی تمام داشته و در نتیجه از توان هدایت و رهبری انسان برخوردار است.

با این مقدمه دانسته می‌شود. دین حق، دینی است که عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات آن، از طرف خداوند نازل شده و دین باطل دینی است که از ناحیه‌ی غیر خداوند تنظیم و مقرر شده باشد.[4]

د) اسلام دین ثابت: در قرآن کریم از دین الاهی با عنوان اسلام یاد شده، و درباره‌ی ثبات و دوام آن براهینی اقامه شده است.

برهان اولی که برای ثبات دین اقامه شده، مبتنی بر مبدأ فاعلی دین است. این برهان از انضمام دو آیه حاصل می‌شود. آیه‌ی اوّل در سوره‌ی آل عمران است که می‌فرماید: "إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ"؛[5] یعنی تسلیم و انقیاد در برابر حق تنها دینی است که در نزد خداوند به رسمیت شناخته شده است.

آیه‌ی دوم در سوره ‌ نحل است: "ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ"؛[6] یعنی آنچه در نزد شما است فناپذیر و از بین رفتنی رفتنی است. آنچه در نزد خداوند است همیشگی و باقی است.

برهانی که از این دو آیه استفاده می‌شود، خلاصه‌اش این است که اسلام نزد خداوند است و آنچه در نزد خداوند است باقی است، پس اسلام باقی است. برهان دوم مبتنی بر فطرت انسانی است که مبدأ قابلی دین است، به این بیان که اسلام برای پرورش و شکوفایی فطرت انسانی نازل شده است و فطرت انسان امری ثابت و تغییر ناپذیر است، پس دینی که برای تربیت فطرت انسان‌ها تنظیم می‌شود ثابت و مشترک خواهد بود.

قرآن کریم در این مورد می‌فرماید: " فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ"؛[7] چهره‌ی خویش را بر آیین و دین راست استوار دار، این فطرت الاهی است که آدمیان بر آن آفریده شده‌اند و در خلقت خداوند تبدیل و دگرگونی نیست.

خداوند سبحان از آن دین واحد که مورد سفارش همه‌ی پیامبران «اولی العزم» و مورد وفاق تمامی شرایع الاهی است، این‌گونه یاد می‌کند: "شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ وَ عیسى‏ أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبی‏ إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ یُنیبُ"[8] یعنی خداوند دینی را برای شما تشریع نمود که نوح(ع) را به آن سفارش کرده است و آنچه را که به سوی تو ای پیامبر وحی نمودیم و به ابراهیم(ع) و موسی(ع) و عیسی(ع) سفارش کردیم، این است که دین خداوند را برپا دارید و در آن اختلاف و تفرقه روا ندارید و آنچه تو به آن دعوت می‌کنی بر مشرکان سنگین و گران می‌آید. خداوند هر کس را که مشیتش اقتضاء کند به سوی خود بر می‌گزیند و هر کس را که به تضرع به سوی او دعا نماید هدایت می‌کند.[9]

هـ) اختلاف شرایع و نسخ مذاهب: نتیجه‌ی ثبات و وحدت دین الاهی این است که تفاوت ادیان الاهی هرگز در اصل دیانت که همان اسلام باشد، نیست، بلکه تفاوت در مذاهب و شرایع است؛ زیرا اصل دین که همان مسئله‌ی توحید، وحى، رسالت، عصمت، امامت، عدالت، برزخ، قیامت و اموری از این قبیل است، همان خطوط کلی است که انسان بر اساس فطرت و سرشت الاهی خویش، مسیر، هدف و حرکت خود را بر آن استوار می‌دارد، اما دستورات جزئی و فروع عملی، متناسب با ابعاد طبیعی و مادی آدمی و خصوصیات فردی و قومی افراد به مقتضای زمان‌ها و مکان‌های گوناگون تغییر می‌یابند.

در قرآن کریم تا آن‌جا که محور گفتار، اصول دین یا خطوط کلی آن است سخن از تصدیق انبیا نسبت به یکدیگر است: "مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه"؛[10] قرآن کتاب‌های الاهی را که در پیش روی دارد تصدیق کرده و مهیمن(حافظ و نگهبان) بر آنها است.

اما آن‌جا که محور گفتار، فروع جزئی دین است، سخن از تعدد، تبدیل، تفسیر و نسخ است: "لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجاً"؛[11] برای هر امت شریعت و روش خاصی قرار دادیم.

شریعت‌های گوناگون راه‌های مختلف و یا نسخه‌های متفاوتی هستند که هر یک به فراخور استعداد امم و به تناسب مقام و شایستگی اولیا و انبیای آنها شکل می‌گیرند و کثرت آنها یا از ناحیه‌ی ارائه‌ی چهره‌های گوناگون همان حقیقت واحد است که در طی اعصار و قرون یکی پس از دیگری ظهور می‌نماید و یا آن‌که به بیان دقیق‌تر متناسب با مراتب فهم و ادراک بشر از آن رکن وثیق و اصل اصیل است.

چه این‌که وحی الاهی ریسمان واحد است که یک‌سوی آن در دست آدمیان و سوی دیگر آن نزد خداوند است و انسان هر چند در این مسیر فراتر می‌رود به ادراکی والاتر از آن نایل می‌گردد، بدون آن‌که ادراک برین نافی ادراک پایین باشد و یا آن‌که ادراک پایینی حجاب دیدار مراتب برتر گردد.

این همان ریسمان الاهی است که خداوند به تمسک به آن فرمان داده است: "وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا "؛[12] همه به ریسمان الاهی چنگ زده و از تفرقه و جدایی پرهیز نمایید.

مراتب این ریسمان از الفاظ و حروف رایج در میان آدمیان آغاز می‌شود و تا به مقام "دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏"،[13] ادامه می‌یابد.

از این‌رو هر گاه کامل‌ترین انسان‌ها که خاتم انبیا است، با ظهور خود فتح این مقام را نوید دهد، دگرگونی و تفسیر و تبدیل و یا نسخ شرایع که ره‌آورد مقامات این مسیر است به پایان می‌رسد و با ابلاغ شریعت این پیامبر است که خطاب نهایی نازل می‌شود: "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً"؛[14] امروز دین را برای شما کامل کرده و نعمت را بر شما تمام نموده و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.[15]

ی) قرآن و کتاب‌های آسمانی: تصدیق قرآن نسبت به کتب دیگر انبیا که همراه با برتری و سلطه آن است، بزرگ‌ترین خدمت را نسبت به آنها انجام داده است.

 مرحوم کاشف الغطاء در این مورد می‌گوید: اگر رسول اکرم(ص) و قرآن نمی‌بود، هرگز نامی از مسیحیت و یهود باقی نمی‌ماند؛[16] زیرا تورات و انجیل تحریف شده که خدای را در مصاف با یعقوب(ع) وصف می‌کنند و انبیا(ع) را میگسار معرفی می‌نمایند و زنان پاک‌دامن را در معرض اتهام قرار می‌دهند، هرگز توان بقا و دوام ندارند.

قرآن کریم همراه با نشر توحید، دامن تمام انبیا را از این‌گونه اتهام‌ها مبرا نمود و ابراهیم خلیل و سایر انبیا(ع) را به عزت و عظمت ستود و مریم عذرا(س) را به طهارت و پاکی وصف نموده و درباره‌ی او فرمود: "إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمینَ"؛[17] به درستی که خداوند تو را از لحاظ گوهر نفس برگزید و تو را پاک گردانید و بر زنان عالم رجحان داده است.[18]


[1]. کافرون، 6.

[2]. آل عمران، 19.

[3]. برای مطالعه‌ی بیشتر و آگاهی از مراحل دیگر دین، ر. ک: هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، ص 383- 389، قم؛ خانه خرد، چاپ دوم، 1381 ش.

[4]. جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص 111و112، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378ش.

[5]. آل عمران، 19.

[6]. نحل، 96.

[7]. روم، 30.

[8]. شوری، 13.

[9]. شریعت در آینه معرفت، ص 118- 120.

[10]. مائده، 48.

[11]. همان.

[12]. آل عمران، 103.

[13]. نجم، 8 – 9.

[14]. مائده، 3.

[15]. شریعت در آینه معرفت، ص 118- 120.

[16]. نجفى کاشف الغطاء، جعفر بن خضر مالکى‌، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ص 391، اصفهان، مهدوی، چاپ اول، بی‌تا.

[17]. آل عمران، 42.

[18]. شریعت در آینه معرفت، ص 122 الی 123.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها