جستجوی پیشرفته
بازدید
5763
آخرین بروزرسانی: 1397/01/12
خلاصه پرسش
درباره آن دسته از صفات پروردگار که - مانند دارابودن اعضا و جوارح، نشستن بر عرش و ... - مخالف عقل قطعى بوده، اما در قرآن بدانها اشاره شده است، چند نظریه وجود دارد؟ نظریه شیعه کدام است؟
پرسش
از امور متشابه در قرآن برخى آیاتى است که به ظاهر دلالت بر وجود اعضاى براى خداوند دارد و به صفات خبریه معروف است. در خصوص آیاتی که صفات خداوند در آن یاد شده و در ظاهر مخالف عقل قطعى است، چند نظریه بین علما و متکلمان اسلامی (شیعه و سنی) ‏وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
درباره آیاتی از قرآن کریم که در آنها از صفات از پروردگار یاد شده که مخالف عقل قطعى است، چهار ‏نظریه ‏وجود دارد: 1. تفویض، 2. تشبیه، 3. تأویل، 4. تفصیل.
رأى متکلمان شیعی و نیز معتزلی و ماتریدی، تأویل در این موارد است که اساسش مبتنی بر تنزیه خداوند متعال است. طبق این رأى، با آن‌که اولین گزینه آن است که هر صفتى را باید به معناى حقیقى آن حمل کرد، اما در صورتى که مانع لفظى یا عقلى در میان بود باید آن‌را تأویل نمود و معنایى مجازی‌ برایش در نظر گرفت.
 
پاسخ تفصیلی
در خصوص آیاتی از قرآن که صفات خداوند در آن یاد شده و ظاهرش مخالف عقل قطعى است، بین متکلمان اسلامی چهار ‏نظریه ‏وجود دارد که در ذیل به آنها اشاره می‌شود:
1. تفویض
جمعی از علماى اهل‌‏سنت این مسئله را به خدا واگذار نموده و گفته‌اند: لازم است به ‏جهت احتیاط در دین، راجع به این‌گونه صفات خدا هیچ سخنى نگفته و آنها را تفسیر ننماییم.[1] مالک بن انس و سفیان بن عیینه چنین نظری داشته‌اند.[2]
2. تشبیه‏
گروهى از مسلمانان عقیده به تشبیه داشته و از تأویل آیات متشابه -بویژه در صفات خبریه- جلوگیرى می‌نمایند. وهابیان و عقبه فکری آنها از این گروه‌اند.[3] ابن تیمیه در این‌باره می‌گوید: «اهل‌‏سنت بر ابطال تأویلات جهمیه و همانند آنان از منحرفان ملحد اتفاق دارند. و تأویل مردود عبارت است از منصرف کردن کلام از ظاهر آن به‌معنایى که با آن ظاهر مخالف است ... و این مذهب سلف و ائمه نیست، بلکه مذهب سلف نفى و ردّ این تأویلات می‌باشد».[4]
یکی از مفتیان معاصر وهابی چنین اظهار می‌دارد: «تأویل در صفات امرى منکر است و جایز نیست، بلکه واجب است طبق ظاهرى که لایق به خداوند است، اقرار بر صفات کرد(یعنی برای خدا به همان صفات ظاهری نیز معتقد باشیم)».[5]
برخی از آنان نیز کار را به جایى رسانده‌اند که دست به تکفیر افرادی می‌زنند که آیات را حمل بر خلاف ظاهر می‌نمایند؛ چنان‌که گفته‌اند: «هرکس که جمله "استوى" را در قرآن به "استولى" تفسیر کند کافر است».[6]
3. تأویل‏
این مذهب موافق رأى اهل‌‏بیت(ع)، متکلمان شیعی و نیز معتزلی و ماتریدی است. اساس این قول مبتنی بر تنزیه خداوند است. در این نظریه، با آن‌که پیش‌فرض ما آن است که هر صفتى را باید به معناى حقیقى آن حمل کنیم، اما در صورتى که مانع لفظى یا عقلى در میان بود باید آن‌را تأویل و بر معناى مجازی‌اش حمل نماییم.[7]
برای نمونه؛ ابومنصور ماتریدى در تأویل آیه شریفه «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ»،[8] می‌گوید: «گشاده‌بودن دو دست خدا، کنایه از نعمت‌های گسترده او است».[9]
در راستای این نظریه، تأویل، ضرورتى بنیادین به حساب می‌آید؛ زیرا اعجاز پیامبر اکرم(ص) در قرآن کریم است، و اعجازِ آن هم از راه وجود آیاتى‏ است که در بردارنده معانى مجازى و کنایه‌اى و استعارات می‌باشد؛ لذا چاره‌اى جز به کارگیرى این امور نیست. و می‌دانیم که خداوند متعال قرآن کریم را براى فهم بشر نازل کرده و در فهم مطالب از شیوه خاصى غیر از شیوه عرب در محاورات خود استفاده نکرده است، و عرب از همین امور براى تفهیم مطالب خود بهره می‌گیرد.[10]
قرآن کریم در تبیین معارف عالى خود از روش تمثیل و همان روشى که عرف استفاده کرده وارد شده است تا بتواند معارف‏ عالى را براى اذهان بشرى قابل فهم کند؛ خداوند متعال می‌فرماید: «... و خداوند براى مردم مَثَل‌ها می‌زند، شاید متذکّر شوند [و پند گیرند]».[11]
و براى آن‌که مردم در دام تشبیه نیفتند هرگونه همانندى میان خداوند و اشیای دیگر را نیز نفى کرده است، آن‌جا که می‌فرماید: «هیچ چیز همانند او نیست»،[12] «و براى او هیچ‌گاه شبیه و مانندى نبوده است».[13]
سبب ورود الفاظ متشابه در قرآن به خضوع قرآن در القاى معارف عالى باز می‌گردد؛ زیرا قصد خداوند آن است که با الفاظ و روش‌های متداول بین مردم مطالب عالى را به مردم تفهیم کند. این الفاظ براى معانى محسوس یا قریب به حسّ وضع شده است؛ از همین‌رو وافى به تمام مقصود نبوده و سبب ایجاد تشابه در آنها گشته است، مگر بر کسانى که از نوعى بصیرت و تسلط علمى برخوردارند. در نتیجه متشابهات قرآن با تعمیق نظر و دقّت فکر و با رجوع به محکمات، روشن خواهد گشت.[14]
ما مسلمانان معتقدیم که شریعت الهى حقّ است و می‌تواند ما را به سعادت برساند، و هرگز دیدگاه برهانى با شرع به مخالفت بر نمی‌خیزد. پس هرگاه حکم عقلى برهانى برخلاف شرع بود باید شرع را تأویل نمود. معناى تأویل آن است که لفظ را از معناى حقیقى به معناى مجازى تبدیل کرد و این عادت عرب است که گاهى در کلماتش از تشبیه و استعاره استفاده می‌کند. این مطلبى است که هیچ‌یک از مسلمانان در آن شک ندارند. از همین‌رو مسلمانان ‏اتفاق کرده‌اند بر این‌که واجب ‏نیست تمام ‏الفاظ شرع را به ظاهرش حمل نمود.[15]
4. تفصیل‏
برخى معتقد به تفصیل در باب صفات خبرى هستند؛ یعنی صفات مشکل را به‌طور کلّى قبول کرده و قائل به حقانیت آن می‌باشند و تأویلاتى که همخوان با زبان عربی باشد را نیز می‌پذیرند و گرنه در آن توقف می‌نمایند.[16]

[1]. ر. ک: شافعی، کمال الدین محمد، المسامرة شرح المسایرة فی العقائد المنجیة فی الآخرة، ص 59، بیروت، المکتبة العصریة، چاپ اول، 1425ق؛ ابی عذبه، حسن بن عبد المحسن‏، الروضة البهیة فیما بین الأشاعرة و الماتریدیة، ص 6، بیروت، سبیل الرشاد، چاپ اول‏، 1416ق؛ سبحانی، جعفر، الإلهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل، ج ‏1، ص 323 – 324، قم، المرکز العالمی للدراسات الإسلامیة، چاپ سوم‏، 1412ق.
[2]. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 3، ص 91، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[3]. ر. ک: کثیری، سید محمد، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیة، ص 536 – 538، بیروت، الغدیر، چاپ اول‏، 1418ق. 
[4]. ابن تیمیه حرانی، أحمد بن عبد الحلیم، مجموع الفتاوى، ج 13، ص 296، مدینه، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، 1416ق.
[5]. عبد العزیز بن عبد الله بن باز، مجموع فتاوى، ج 4، ص 131، چاپ و نشر محمد بن سعد الشویعر، بی‌تا. 
[6]. حسام العقاد، طنطا، حلقات ممنوعة، ص 26، دارالصحابة، بی‌تا.
[7]. ر. ک: الإلهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل، ج ‏1، ص 326؛
[8]. مائده، 64.
[9]. أبو منصور الماتریدی، محمد بن محمد، تأویلات اهل السنة(تفسیر الماتریدی)، ج 3، ص 551، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1426ق.
[10]. سلسله مباحث وهابیت شناسى، تأویل صفات خدا، ص 28 – 29.
[11]. ابرهیم، 25.
[12]. شورى، 11.
[13]. توحید، 4.
[14]. ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 56 – 58، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[15]. ابن رشد قرطبی، أبو الولید محمد بن أحمد، فصل المقال، ص 31 – 32، دار المعارف، چاپ دوم، بی‌تا.
[16]. رضوانى، على اصغر، سلسله مباحث وهابیت شناسى، تأویل صفات خدا، ص، 22، تهران، نشر مشعر، چاپ اول، 1390ش؛ ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، فتح الباری، ج 13، ص 383، بیروت، دارالمعرفة، 1379ق.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها