اصطلاحات و مدخل ها (گروه اصطلاح:ادبیات)
- 
												     
														اجوف 
						
												
						
												
													2730 ادبیاتاز دیدگاه ادبیات عرب، هر کلمهای که حرف میانی از حروف اصلی و یا «عین الفعل» آن از «حروف علّه» باشد، «اجوف» نامیده میشود و اگر مانند «قول» حرف علّه میانی آن، واو باشد، «اجوف واوی» و اگر مانند «میل» 
- 
												     
														اجوف واوی 
						
												
						
												
													1871 ادبیاترجوع کنید: «اجوف». 
- 
												     
														اجوف یائی 
						
												
						
												
													2180 ادبیاترجوع کنید: «اجوف». 
- 
												     
														ادغام ، ادغام با غنه و بی غنه  
						
												
						
												
													1853 ادبیاتادغام در علم تجوید؛ به معنای مخلوط کردن دو حرف در یکدیگر است به گونهای که عملاً تبدیل به یک حرف مشدّد شوند. در همین راستا بخشی از بحث ادغام، مربوط به حرف نون یا تنوین آخر کلمه است که اگر ا 
- 
												     
														افعال قلوب 
						
												
						
												
													2502 ادبیاتاز نواسخ مبتدا و خبر -که سبب تغییر معنایی و اعرابی آنها میشوند-، افعال قلوباند. دلیل نامگذاری این افعال به «افعال قلوب» آن است که معنایشان وابسته به قلب (تغییر) است؛ یعنی این اف 
- 
												     
														افعال مقاربه 
						
												
						
												
													2319 ادبیاتدر ادبیات عرب به افعال «کَادَ- کَربَ- أَوشَکَ- عَسَى- حَرَى- اخْلَوْلَقَ- أنْشَأَ- طَفِقَ- عَلِقَ- أَخَذَ- هَبَّ- بَدَأ- ابْتَدَأ- جَعَل- قَامَ– انْبَرَى» افعال مقاربه که به معنای 
- 
												     
														افعال ناقصه 
						
												
						
												
													3325 ادبیات«فعل ناقص» به فعلی گفته میشود که به تنهایی دلالتش تامّ نبوده و نیازمند جزء دیگری است که دلالت آنرا تمام نموده و به آن معنا ببخشد. به عبارت دیگر، «فعل ناقص» را میتوان فعلی دانست 
- 
												     
														جناس 
						
												
						
												
													2333 ادبیاتواژه «جناس» از ریشه «جنس» در اصطلاح علم بلاغت، به شباهت ظاهری دو کلمه، اطلاق میشود. در کنار هم آمدن دو لفظ مشابه چه در شعر و چه در نثر بر زیبایی و شیوایی سخن میافزاید و از این رو «جناس»، جزو آرای 
- 
												     
														حرف جر ، حروف جاره ، جار و مجرور 
						
												
						
												
													513 ادبیاتدر ادبیات عرب، «حروف جاره» یا «حروف جر» حرفهایی هستند که تنها بر سر اسمها در میآیند و آنها را مجرور میکنند. حروف جر بر اساس نظر مشهور، هفده حرفاند. 
- 
												     
														حرف عطف، عاطف، معطوف علیه 
						
												
						
												
													376 ادبیاتحروف عاطفه، حرفهایی هستند كه دو جمله و يا دو اسم را به هم ربط میدهند. به كلمه و جمله قبل از حروف عطف، «معطوف عليه» میگويند که خود میتواند دارای نقشهای مختلفی مانند فاعل، مبتدا، خبر و ... باشد. 
- 
												     
														حروف مشبهة بالفعل 
						
												
						
												
													3102 ادبیاتحروف مشبهة بالفعل که از مجموعه «نواسخ» است، شامل پنج حرف بوده که بر سر مبتدا و خبر وارد شده و اولی را منصوب و دومی را مرفوع میکنند. این حروف عبارتاند از: «إنَّ»، «أنَّ»، «لیت»، «لکنَّ»و «لعلَّ» 
- 
												     
														حصر ، حصر حکمی و موضوعی ، حصر عقلی و استقرایی ، حصر حقیقی و اضافی 
						
												
						
												
													3198 اصطلاحات فقهی - اصولیاصطلاح «حصر»، بیشتر در علوم ادبی کاربرد دارد، و عبارت است از: اختصاص دادن چیزی به چیز دیگر به طریق مخصوص. به عبارت دیگر، اثبات حکمی برای موردی معین و نفی آن حکم از موارد دیگر است. به عنوان 
- 
												     
														ذمّ شبیه به مدح 
						
												
						
												
													1837 ادبیاتیکی از زیرشاخههای «دانش بدیع» و یکی از آرایههای ادبی کلام و زیبا سازی سخن، نکوهش شدید با سخنی است که به ظاهر شبیه ستایش میباشد. به این نوع از نکوهش، «ذمّ شبیه به مدح» میگویند. در این روش، فرد ب 
- 
												     
														لفیف 
						
												
						
												
													2956 ادبیاتاگر کلمهای در دو حرف از حروف اصلی خود دارای «حرف علّه» باشد به آن «لفیف» گفته میشود و در صورتی که مانند فعل «لَوَی» این دو حرف عله اصلی به هم متصل باشند، «لفیف مقرون» نام خواهد داشت و اگر مانند ف 
- 
												     
														لفیف مفروق 
						
												
						
												
													1395 ادبیاترجوع کنید: «لفیف». 
- 
												     
														لفیف مقرون 
						
												
						
												
													1399 ادبیاترجوع کنید: «لفیف». 
- 
												     
														مثال 
						
												
						
												
													1652 ادبیاتاز دیدگاه ادبیات عرب، هر کلمهای که حرف اول از حروف اصلی و یا «فاء الفعل» آن از «حروف علّه» باشد، «مثال» نامیده میشود و اگر مانند «وعد» حرف علّه ابتدایی، واو باشد، «مثال واوی» و اگر مانند «یقظ» یا 
- 
												     
														مثال واوی 
						
												
						
												
													1378 ادبیاترجوع کنید: «مثال». 
- 
												     
														مثال یائی 
						
												
						
												
													1352 ادبیاترجوع کنید: «مثال». 
- 
												     
														مدح شبیه به ذمّ 
						
												
						
												
													1814 ادبیاتیکی از زیرشاخههای «دانش بدیع» و یکی آرایههای ادبی کلام و زیبا سازی سخن، بهتر ستایشکردن یک فرد با استفاده از سخنی است که به ظاهر شبیه نکوهش میباشد که به این نوع از ستایش، «مدح شبیه به ذمّ» میگو 
- 
												     
														معتلّ 
						
												
						
												
													1589 ادبیاتهر کلمهای که در حروف اصلی خود یک یا چند «حرف علّه» داشته باشد، «معتلّ» نامیده میشود که خود دارای چند زیر مجموعه میباشد: مثال(واوی و یائی). اجوف(واوی و یائی). ناقص(واوی و یائی). لفیف(مقرون و مفرو 
- 
												     
														منصوب به نزع خافض 
						
												
						
												
													1957 ادبیاتدر ادبیات عرب، قانونی وجود دارد که بر اساس آن، اگر کلمهای از لحاظ معنایی میباید مجرور حرف جرّی قرار بگیرد، اما در ظاهر کلمه از آن حرف جرّ اثری نباشد، کلمه یاد شده دارای اعراب نصب شده و عنوان «منص 
- 
												     
														ناقص 
						
												
						
												
													1761 ادبیاتاز دیدگاه ادبیات عرب، هر کلمهای که حرف پایانی از حروف اصلی یا «لام الفعل» آن از «حروف علّه» باشد، «ناقص» نامیده میشود و اگر مانند «عفو» حرف علّه پایانی آن، واو باشد، «ناقص واوی» و اگر مانند «خشي» 
- 
												     
														ناقص واوی 
						
												
						
												
													1647 ادبیاترجوع کنید: «ناقص». 
- 
												     
														ناقص یائی 
						
												
						
												
													1456 ادبیاترجوع کنید: «ناقص». 


















 
  
 