جستجوی پیشرفته
بازدید
17749
آخرین بروزرسانی: 1397/04/31
خلاصه پرسش
مگر خدای متعال به پیامبرش اعتماد نداشته که بارها او را تهدید کرده و در آیه‌ای می‌گوید که شاهرگش را قطع خواهیم کرد؟!
پرسش
کدام آیه خطاب به حضرت رسول(ص) می‌فرماید: اگر خطایی در مسیر هدایت مردم مرتکب شوی رگ گردنت قطع می‌شود؟ در صورت امکان تفسیر هم بفرمایید.
پاسخ اجمالی
خدای متعال در آیات 44 تا 46 سوره «الحاقه» تهدیدی را متوجه پیامبر اسلام(ص) نموده، و فرمود: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ، لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ، ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتین»؛ اگر او سخنى دروغ بر ما می‌‏بست، ما او را با قدرت می‌‏گرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع می‌‏کردیم.
آنچه در این آیات آمده، تهدیدی واقعی نسبت به رسول خدا(ص) نیست، بلکه برای اطمینان‌دادن به مردم است که این پیام‌آور الهی هر چه بگوید از جانب خدا است. و او چیزی از خود به ما نسبت نمی‌دهد. چنان‌که در جای دیگر فرمود: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‏»؛[1]و هرگز از روى هواى نفس سخن نمی‌‏گوید. آنچه می‌گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست.[2]
«تَقَوَّلَ» از ماده «قول» به معنای سخنانى است که انسان از خودش ساخته و حقیقتى ندارد. معنایش این است که سخن و قولى از ناحیه خود تراشید و به من نسبت داد. و کلمه «وتین» به معناى رگى است که به جگر، خون وارد می‌‏کند، یا همان رگ قلب است[3] که اگر قطع شود صاحبش می‌‏میرد.[4]
معناى این آیات آن است که اگر پیامبر اسلام(ص) که عهده‌دار رسالت الهی است، و با قرآن کریم به سوى شما فرستاده شد، برخی چیزها را از پیش خود بتراشد و به ما نسبت دهد، ما او را مانند مجرمان دست‌بند می‌زنیم، و یا دست راست او را قطع می‌‏کنیم، و یا با دست خود که همان قدرت ما است، او را گرفته و از او انتقام می‌گیریم، سپس او را به جرم این‌که به ما دروغ نسبت داده می‌‏کشیم.
البته با توجه به حرف «لو» که از نظر قواعد عربی امتناعیه است، این تهدید بر فرضى است که آن‌حضرت سخنى را که از خدا نیست به خدا نسبت دهد! چگونه ممکن است این فرض تحقق یابد، با این‌که او فرستاده‌‏اى است از ناحیه خدا، و خداى تعالى او را به نبوت گرامى داشته و به رسالت خود برگزیده؟! پس آیات مورد بحث در معناى این آیه است که می‌‏فرماید: «که در این صورت (یعنى اگر به بت‏‌پرستان اندک توجهى می‌‏کردى)، کیفر این عمل را به تو می‌چشاندیم و عذاب تو را در دنیا و آخرت مضاعف می‌‏کردیم، آن‌گاه از قهر و خشم ما هیچ یاورى بر خود نمی‌‏یافتى».[5]
بنابر این، جایی برای این پرسش باقی نمی‌ماند که مقتضاى آیات این است که هر کس به دروغ ادعاى نبوت کند و سخنانى را به خدا نسبت دهد، خدا او را هلاک می‌‏کند، و در دنیا به شدیدترین عقاب گرفتار می‌‏سازد، و این با آنچه در خارج می‌‏بینیم منافات دارد؛ زیرا بسیار کسانى که به دروغ ادعاى نبوت کردند، و به چنین عقابى هم گرفتار نشدند؟!
این پرسش از آن جهت جای طرح ندارد که تهدید در آیه مورد بحث متوجه شخص رسول صادق است، چنین رسولى که در ادعاى رسالتش صادق است، اگر چیزى به دروغ به خدا نسبت دهد، خدا با او چنین معامله‌‏اى می‌‏کند، نه تهدید به مطلق مدعیان نبوت، و مفتریان بر خدا در ادعاى نبوت.[6]
به عبارت ساده‌تر، ممکن است سؤال این‌گونه مطرح شود که اگر خداوند با پیامبرش در ارتباط با نسبت دروغ چنین برخورد سختی را خواهد نمود، پس چرا با بسیارى از مدعیان دروغین نبوت چنین برخوردی را انجام نداده است؟! یعنی پیامبر اکرم(ص) چه خصوصیتی دارد که با وی چنین معامله‌ای انجام دهد؟! 
جوابش این است؛ از آن‌جا که مدعیان دروغین نبوت از ابتدای امر در ضلالت بودند و مدرکى براى صدق ادعای خود نداشتند، مَثَل آنها مثل بقیه کفار و مشرکان است که عقوبت آنها یا در دنیا به آنها می‌رسد، و یا خدا آنها را مهلت می‌دهد تا به عذاب ابدى گرفتار شوند، اما پیامبرى که خدا به دست او معجزاتى عنایت کرده، و حجت را بر مردم تمام کرده، چنین شخصی اگر نسبت‌های ناروا به خدا دهد، و انسانی را به گمراهی بکشاند فرداى قیامت نمی‌شود آن بنده گمراه را مؤاخذه کرد؛ چرا که بنده می‌تواند بگوید می‌خواستى به او معجزه ندهى و نفرستى؛ ما اگر با وی مخالفت می‌کردیم مستحق عقوبت بودیم؛ لذا است که پیامبر اگر چنین کند، خداوند فرمود ما رگ کردن او را قطع می‌کنیم.[7]
خلاصه این‌که «لو» در این آیه امتناعیه است، و فرضى که در این‌جا شده، فرضى جدلى است. و این معنا را می‌رساند که پیامبر(ص) نسبت ناروا به خدا نداده - حاشا بر او که چنین کند- چرا که دیده نشده است که وعید الهى در این خصوص تحقق پیدا کرده باشد؛ زیرا تا مقام عصمت و شرایط نبوت در او نباشد، خدا به دست او معجزه نمی‌دهد و بندگانش را در ضلالت نمی‌اندازد و محال است از معصوم چنین امرى صادر شود؛ لذا این آیه پیامبر را تزکیه می‌کند، نه تنها در قرآن، بلکه در همه گفته‌‏ها و سخنانش. و این گواهى آشکار الهى هم نشانه‌‏اى بر عصمت پیامبر(ص) است، و هم نشانه آن‌که سنت او هم مانند قرآن از هواى نفس او برنخاسته و هر چه گفته همه به علم و حکمت خدا بر زبان او جاری شده است.[8]

[1]. نجم، 3- 4.
[2]. ر. ک: 253.
[3]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومى، مهدى، سامرائى، ابراهیم، ج ‏8، ص 136، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 852، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. اسراء، 75.
[6]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏19، ص 404- 405، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.
[7]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏13، ص 177- 178، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش.
[8]. مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، گروه مترجمان، ج ‏16، ص 342، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1377ش.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها