جستجوی پیشرفته
بازدید
15139
آخرین بروزرسانی: 1396/02/20
خلاصه پرسش
چرا مجازات محاربه که در قرآن کریم تنها به نبردکنندگان با خدا و پیامبرش اختصاص یافته، از سوی فقها به نبرد با مسلمانان نیز تعمیم داده شده و آنان نیز مفسد فی الارض قلمداد می‌شوند؟
پرسش
1. روایات مشهور و مستند محاربه کدامند؟ 2. با توجه به این‌که در آیه 33 سوره مبارکه مائده آمده: «به‌درستی کیفر آنانی که با خدا و رسولش می‌جنگند و در زمین به فساد می‌کوشند آن است که به قتل رسند یا مصلوب گردند، یا دست و پایشان به خلاف قطع گردد و یا از زمین تبعید گردند»، به دشمنی با خدا و رسول محصور شده، تعمیم این مجازات به مواردی غیر موارد مذکور که در قانون مجازات اسلامی شاهد آن هستیم صحیح است و وجاهت شرعی دارد؟
پاسخ اجمالی
با آنکه آیه شریفه 33 سوره مائده، تنها به مجازات افراد محاربی که در مقابل خدا و پیامبرش سر به شورش برداشته‌اند می‌پردازد، اما واضح است که محاربه با پیامبر خدا(ص) لازم نیست جنگ مستقیم با خود آن‌حضرت باشد، بلکه نبرد با افرادی که به صورت خاص و یا عام از طرف حضرتشان برای مدیریت اجتماع برگزیده شده‌اند نیز مشمول این آیه خواهد بود. به عنوان نمونه، اگر پیامبر(ص) فردی را به فرمانروایی شهری برگزیند، شورش در برابر او نیز مانند شورش در پایتخت حکومت اسلامی به شمار خواهد آمد.
پاسخ تفصیلی
یکی از مهم‌ترین جرایمی که باعث سلب نظم و امنیت اجتماع می‌شود «محاربه» است که شارع مقدس حد آن‌را تعیین و مجازات شدیدی برای آن مقرر داشته است. محارب کسى است که به قصد ترساندن مردم و فساد و خراب‌کاری در جامعه، با سلاح سرد یا گرم دست به اقدام مسلحانه زند.[1] در تبیین این حد شرعی مسائل و احکام متعددی مطرح است که در این نوشتار با توجه به آیه شریفه 33 سوره مائده، برخی از جنبه‌های آن توضیح داده می‌شود.
الف. تفسیر آیه محاربه‌
«إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ»؛[2] کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند، و اقدام به فساد در روى زمین می‌کنند، [و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌برند،] آن است که کشته شوند یا به دار آویخته گردند یا [چهار انگشت از] دست [راست] و پاى [چپ] آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیاست و در آخرت نیز دچار مجازات سختی خواهند شد.
1. معنای «محاربة الله و الرسول»
با توجه به این‌که اراده معناى حقیقى «محاربة الله» در این‌جا محال است و به ناچار باید معناى مجازى آن مراد باشد، این کلمه معناى گسترده‌اى پیدا خواهد کرد و مخالفت با هر حکمى از احکام شرعى و اقدام به هرگونه ظلمى و اسرافى مصداق آن خواهد بود. ولى ضمیمه شدن رسول به آن (یُحٰارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ) ما را بدین نکته راهنمایى می‌کند که باید معنایى از «محاربة الله» اراده شود که به پیامبر نیز ربطى داشته باشد. بر این اساس تقریباً متعیّن است که مراد از «محاربة الله»، آن عملى است که نتیجه آن، باطل شدن یکى از امورى باشد که پیامبر از جانب خداوند بر آنها ولایت دارد، همانند محاربه کافران با پیامبر و اخلال رهزنان در امنیّت عمومى که پیامبر با ولایت خود آن‌را در زمین گسترش داد. دنبال شدن جمله «إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِینَ یُحٰارِبُونَ الله» با جمله «وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسٰاداً»، مشخّص می‌کند که مراد از محاربه همانا فساد در زمین است از طریق اخلال در امنیّت عمومى و رهزنى، نه مطلق محاربه با مسلمانان.[3] بنابراین، مراد از محاربه با خدا و رسول، محاربه با مسلمانان است ولى به منظور بزرگ جلوه دادن آن و توجّه دادن به اهمّیت امّت اسلامى و این‌که جنگ با امّت اسلام به منزله جنگ با خدا و رسول است، لفظ محاربه در آیه، به خدا و رسول اضافه شده است؛ زیرا امت اسلام منتسب به خدا و پیامبر و تحت ولایت آنهاست. چنین معنایى به منزله مجاز در اسناد است.[4] علاوه بر این، پذیرفتن مجاز اسنادى در این‌جا روان‌تر و رساتر است؛ زیرا منتسب کردن امّت اسلام به خدا و رسول و محاربه با آن‌را محاربه با خدا و رسول دانستن، بیانگر نکته عرفى روشن و رسایى است.[5]
همان‌طور که بیان شد؛ مراد از «محاربه با خدا و رسول» در آیه شریفه، اخلال به امنیت عمومى به‌طور مسلحانه‏ است و قهراً شامل آن چاقوکشى و سلاحی نمی‌شود که به روى فرد معیّن کشیده شود و او را به تنهایى تهدید کند؛ چون امنیت عمومى وقتى خلل می‌پذیرد که خوف عمومى و ناامنى جاى امنیت را بگیرد و بر حسب طبع وقتى محارب می‌تواند چنین خوفى در جامعه پدید آورد که عموم مردم را با اسلحه تهدید به قتل کند.[6]
این‌که محاربه و ستیز با بندگان خدا در این آیه به عنوان محاربه با خدا و رسولش معرفى شده، تأکید فوق العاده اسلام درباره حقوق انسان‌ها و رعایت امنیت آنان را ثابت می‌کند. از این‌رو، محاربه با پیامبر خدا(ص) لازم نیست جنگ مستقیم با خود آن‌حضرت باشد.
به‌علاوه؛ طبق نظریه امامت شیعی و نیز ولایت فقیه، نبرد با حکومت اسلامی نیز مشمول این آیه خواهد بود.
ناگفته پیداست شدت عمل فوق العاده‌اى که اسلام در مورد محاربان به خرج داده براى حفظ خون‌هاى بی‌گناهان و جلوگیرى از حملات و تجاوزهاى افراد زورمند و جانى و چاقوکش و آدمکش به جان و مال و نوامیس مردم بی‌گناه است.[7]
2. معناى «افساد در زمین»‌
فساد ضد صلاح است و به «بیرون رفتن چیزى از اعتدال» نیز تفسیر شده است. از این‌رو، فساد هر چیزى بر حسب خود آن چیز معنا می‌شود.
بدون شک، هر جرم و معصیتى که از انسان سر می‌زند، فسادى است در یکى از جنبه‌هاى زندگى او، امّا عنوان «فساد و افساد» وقتی اضافه به «الارض» (زمین) شود، معناى آن مقیّد می‌شود و اختصاص پیدا می‌کند به فسادى که در زمین واقع می‌شود.[8]
درباره تقیید فساد به «فسادى که در زمین واقع شود» احتمالاتی وجود دارد؛ از جمله احتمال ذیل:
تقیید افساد به قید «فی الارض» براى دلالت بر این معنا است که «فساد در زمین حلول می‌کند و زمین فاسد می‌شود». بر این اساس، افساد در زمین به معناى تباه کردن زمین است. امّا نه بدان معنا که ذات زمین تباه می‌شود بلکه بدان معنا که آن حالت اصلاح و سامانى که در زمین است تباه می‌شود. پس مراد از زمین، خاک و سنگ و امثال آن نیست، بلکه مقصود زمین از آن جهت که مکان زندگى و محل استقرار انسان است، می‌باشد؛ زیرا زمین و مکان از آن جهت براى انسان مطلوب است که براى زندگى و استقرار او صلاحیت داشته باشد. از این‌رو، صلاح زمین به آن است‌ که براى زندگى انسان مناسب باشد و فساد آن به این است که صلاحیّت و مناسبت او براى زندگى از میان برود. این‌که تعبیر «افساد در زمین» آورده شده نه «افساد زمین» براى دلالت بر این نکته است که عمل محاربان همین حالت صلاح را در زمین تباه می‌کند و فساد را در آن برپا می‌دارد، نه این‌که ذات زمین را فاسد می‌کند.[9]
وجدان عرفى بر این معنا گواهى می‌دهد و ملاحظه موارد استعمال این ترکیب در دیگر آیات قرآن کریم، هم بر همین معنا تأکید می‌ورزد. در بعضى از آیات، میان «افساد فی الارض» و «صلاح الارض» مقابله صورت گرفته است: «وَ لٰا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلٰاحِهٰا وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً»،[10] «وَ لٰا تَبْخَسُوا النّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ وَ لٰا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلٰاحِهٰا ذٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».[11]
ب. بحث روایی
روایات زیادی درباره محاربه نقل شده است؛[12] مانند روایات زیر:
1. امام صادق(ع) فرمود: چند تن از مردم بنى ضبه به محضر رسول خدا(ص) وارد شدند و راه اسلام گرفتند، و چون‏ بیمار بودند رسول خدا(ص) به آنان فرمود: «مدتی در مدینه بمانید تا سلامت خود را بازیابید، آن‌گاه شما را به مأموریت جنگى خواهم فرستاد». آنان گفتند: به ما امکان بدهید که در خارج مدینه باشیم تا از هواى بهترى بهره‌مند شویم.
رسول خدا(ص) آنان را به مرتع شتران زکات فرستاد تا از گمیز شتر و شیر شتر بنوشند و سلامت خود را بازیابند. وقتی از بیمارى شفا یافتند، سه تن شبان شتران را کشتند و با شترها فرار کردند. رسول خدا(ص) از ماجرا باخبر شد و على(ع) را در پى آنان فرستاد. على(ع) آنان را در یک دره پرپیچ‌وخم به چنگ آورد که سرگردان راه خروج خود را پیدا نمی‌کردند. على(ع) آنان را اسیر کرد و به خدمت رسول خدا(ص) آورد. در این هنگام آیه 33 سوره مائده نازل شد و رسول خدا(ص) دست و پاى آن سارقین را از چپ و راست برید.[13]
2. شخصى از امام رضا(ع) درباره آیه شریفه 33 سوره مائده پرسید که آن چه عملى است که هرکس مرتکب شود مستوجب یکى از این چهار مجازات می‌گردد؟ امام(ع) فرمود: «این‌که با خدا و رسولش محاربه کند و در گسترش فساد در زمین بکوشد و مثلاً کسى را به قتل برساند که به همان جرم کشته می‌شود. و اگر هم "بکشد" و "هم مالى را برباید"، هم کشته و هم به دار آویخته می‌شود، و اگر مال را بدزدد ولى کسى را نکشد تنها دست و پایش به‌طور خلاف قطع می‌گردد، و اگر شمشیر بکشد و به محاربه خدا و رسول برخیزد و فساد را هم در زمین بگستراند ولى نه کسى را بکشد و نه مالى را بدزدد، از آن شهر تبعید می‌شود...».[14]
ج. نتیجه‌گیری
آیه 33 سوره مائده مبنای تبیین موضوع و حکم محاربه با خدا و رسول و افساد فی الارض است. با توجه به تفاسیر و روایات وارده در این خصوص، هرکس با مسلمانان محاربه کند، مانند آن است که با خدا و رسول محاربه کرده است و از چنین تعبیرى، زشتى و سنگینى این جرم فهمیده می‌شود. هرکس که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد فی الارض می‌باشد و این اختصاصی به دوران زندگی پیامبر(ص) ندارد.

[1]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج2، ص 492، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول. 
[2]. مائده، 33.
[3]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏5، ص 326 – 327، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[4]. فاضل مقداد، جمال الدین، کنز العرفان فی فقه القرآن، ج ‏2، ص 351، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، چاپ اول، 1419ق.
[5]. هاشمى‌، سیّد محمود، محارب کیست؟ و محاربه چیست؟، مجله فقه اهل بیت(ع)، شماره 11 و 12، ص 145.
[6]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏5، ص 327؛ نک: «حکم محارب در حکومت اسلامی»، سؤال 20598.
[7]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏4، ص 361، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[8]. محارب کیست؟ و محاربه چیست؟، مجله فقه اهل بیت(ع)، شماره 11 و 12، ص 179.
[9]. همان، ص 180 – 181؛ ر. ک: منظور از فساد بعد از اصلاح در آیه 56 سوره اعراف، پاسخ 57965.
[10]. «و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید»؛ اعراف، 56.
[11]. «و از اموال مردم چیزى نکاهید! و در روى زمین، بعد از آن‌که [در پرتو ایمان و دعوت انبیاء] اصلاح شده است، فساد نکنید»؛ اعراف، 85.
[12]. تعدادی از این روایات را کلینی در کتاب کافی در باب «حد المحارب» آورده است؛ نک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏7، ص 245 – 248، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[13]. همان، ص 245.
[14]. همان، ص 246 – 247.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها