جستجوی پیشرفته
بازدید
9831
آخرین بروزرسانی: 1396/06/23
خلاصه پرسش
آیا در قرآن کریم توصیه‌ای در مورد عشق ورزیدن به پیامبران و اولیای الهی وجود دارد؟! آیا چنین محبت و عشقی به شرک نخواهد انجامید؟
پرسش
سلام؛ قرآن کریم می‌فرماید عشق و محبت نسبت به کسی نباید برابر با محبت خدا باشد: «و من الناس من یتخذ من دون الله أندادا یحبونهم کحب الله و الذین آمنوا أشد حبا لله». در این صورت عشق به پیامبر(ص)، ائمه(ع) و نیکان چه توجیهی دارد؟!
پاسخ اجمالی
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»[1]
از میان مردم، افرادی را می‌یابی که شریکانی برای خدا تراشیده و آنان را مانند خدا دوست می‌دارند و اما آنانکه ایمان آوردند دوستی شدیدی نسبت به خدا دارند.
آنچه در پرسش آمده ممکن است برداشتی نادرست ازاین آیه باشد که در این رابطه باید گفت که آیه در صدد نکوهش افرادی می‌باشد که ابتدا برای خدا شریکانی تراشیده و سپس آن شریکان خیالی را دارای قوت و قدرت مستقلی دانسته و به آنان بذل محبت می‌کنند! اما نکوهش موجود در آیه مرتبط با افرادی نیست که به یگانگی خدا اقرار داشته و هیچ شریکی را برای او تصور نمی‌کنند، اما افرادی غیر از خدا را نیز دوست دارند نه به دلیل آٔنکه آنان شریک خدایند، بلکه به دلیل آنکه آنان راهبر به سوی معبودشان بوده و خود غرقه در محبت پروردگارند.
آیات «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛[2]ما هیچ رسولى را نفرستادیم، مگر  این‌که به اذن ما اطاعت شود. و آیه «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»،[3] بیان‌گر این معنا هستند.
به همین جهت در آیه: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ ... أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»،[4] دوستى پیامبر خدا(ص) را به دوستى خود پروردگار پیوند خورده که از آن برداشت می‌شود که می‌توان خدا و پیامبرش را جداگانه دوست داشت، اما از آن جهت که دوستى به پیامبر(ص) در راستای دوستى خدا بوده و اثر دوستى با پیامبر که پیروی از او است، مانند اثر محبت خدا است که به پیروی از او خواهد انجامید و در همین راستاست که خود خدای متعال، هر مؤمنی را به محبت دیگر مؤمنان دعوت نموده و به پیروى از نصایح ایشان  دستور داده است؛[5] لذا ابراز علاقه به  پیامبر(ص) و دیگر برگزیدگان الهی و حتی دوستى پدر، فرزند و رفیقی که آنان نیز خداجو و خداپرستند نه تنها شرک‌آلود نبوده بلکه بدان توصیه نیز شده است.
همه اینها دلالت بر این دارد ‌که نکوهشی که متوجه کفار است، بدین جهت نیست که نباید هیچ فردی را غیر از خدا دوست داشت و دوستی هر فرد دیگر نشانی از شرک است! و اگر پروردگار مؤمنان را بدین جهت که آنان محبت بیشترى به خدا دارند ستوده است، جهتش آن است که شدت محبت به خدا، پیروی از فرامین او را نیز به دنبال دارد. به بیان دیگر، کسى که محبتش به خدا شدت یافت، متابعتش هم منحصر در خدا می‌شود. به عبارت روشن‌تر اگر مشرکان بت‌ها را دوست می‌داشتند، به عنوان خدایى دوست می‌داشتند، در حالی‌که مؤمنان جز خدا هیچ فرد دیگری را با عنوان خدایی دوست نمی‌دارند و در نتیجه اطاعتشان نیز منحصراً از خدا می‌باشد.
بر همین اساس، متابعت کسى که بشر را به سوى خدا هدایت می‌کند؛ مانند عالمى که با علمش انسان را به سوى خدا جذب می‌کند، اگر محبوب کسى باشد، قطعاً به خاطر محبت به خدا است، تا کسى خدا را دوست نداشته باشد، پیروى نامبردگان را دوست نمی‌دارد، پس اگر پیروى می‌کند برای این است که او را به محبوب اصلیش یعنى خداى تعالى می‌رسانند، و یا نزدیک می‌‏کند.
با توجه به آنچه گفته شد، روشن شد که هر کس به غیر از خدا چیزى را دوست بدارد، بدان جهت که دردى از او دوا می‌کند، و به همین منظور او را پیروى کند، به این معنا که او را وسیله رسیدن به حاجت خود بداند و یا او را در کارى اطاعت کند که خدا بدان کار امر نفرموده، در حقیقت او را شریک خدا دانسته و خداى تعالى بزودى اعمال این‌گونه مشرکان را به صورت حسرتى برایشان مجسم می‌سازد.
اما بر عکس، مؤمنان که جز خدا چیزى را و کسى را دوست نمی‌دارند و از هیچ چیز به غیر از خدا نیرو نمی‌خواهند و جز آنچه را خدا امر و نهى کرده پیروى نمی‌کنند، این‌گونه اشخاص داراى دین خالص هستند. نیز روشن شد که حب کسى که حبش حب خدا و پیرویش پیروى خدا است؛ مانند پیامبر(ص)، امامان(ع)، عالمان دین، کتاب خدا، سنت پیامبر و هر چیزى که آدمى را به طور خالصانه به یاد خدا می‌اندازد، نه شرک است، و نه مذموم، بلکه محبت به او، و پیروی از وی، تقرب به خدا است و احترام و تعظیم او به هر صورتى که عرف آن‌را تعظیم شمارد، از مصادیق تقوا و ترس از خدا است.[6]
و این مصداق سخن خدای متعال است که فرمود: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»؛[7] خداى رحمان کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌‏اند، محبوب همه گرداند.
به این نکته تصریح دارد حدیثى از پیامبر اسلام(ص) که فرمود: هنگامى که خداوند کسى از بندگانش را دوست دارد، به جبرئیل می‌گوید من فلان کس را دوست دارم او را دوست بدار، جبرئیل او را دوست خواهد داشت، سپس در آسمان‌ها ندا می‌دهد که اى اهل آسمان! خداوند فلان کس را دوست دارد، او را دوست بدارید، و به دنبال آن، تمام اهل آسمان او را دوست می‌دارند، پس از آن پذیرش این محبت در زمین منعکس می‌شود.[8]
بر این اساس، محبت پایین‌تر از محبت خدا نوعى کشش و گرایش طبیعى، یا غریزى و یا عقلى است که در هر موجودى ظهورى دارد، و وسیله کمال آن است. از این جهت انسان به هر چه مظهر یا وسیله کمال و بی‌نیازى خود است دل می‌بندد. این کشش به انگیزه غریزى، به صورت محبت به مادر، پدر، غذا، مسکن، وطن و... شروع می‌شود تا به محبت معرفت، قدرت، عزت و... می‌رسد، و در هر چه این کمالات و بی‌نیازی‌ها ظهورى داشته باشد، دلباخته آن می‌گردد. محبت به مردان فضیلت و کمال و قهرمانان، در واقع محبت به کمال خود است؛ چون شخص خود را وابسته و فردى از این نوع می‌داند؛ و چون محبت، از مظاهر محدود و ناپایدار گذشت و به مرتبه اعلا رسید، به صورت پرستش در می‌آید که همان سزاوار کمال مطلق و غنى بالذات است.[9]
 

[1]. بقره، 165.
[2]. نساء، 46.
[3]. آل عمران، 31.
[4]. توبه، 24.
[5]. توبه، 71.
[6]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 407؛ ترجمه المیزان، ج ‏1، ص 613- 614.
[7]. مریم، 96.
[8]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 4، ص 287، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[9]. ر. ک: طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج ‏2، ص 37، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها