
لطفا صبرکنید
1
«عزت» و «اقتدار» دو واژهای هستند که مشتقات آنها بارها به صورت جداگانه و یک بار کنار هم در قرآن کریم مورد استفاده قرار گرفتهاند:
«کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا کُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ».
- «عزت»، مصدری است از ریشه «ع ز ز» که یکی از معانی آن بزرگى و والایى است. عزت نفس به معنای حمایت از نفس و بزرگ و گرامی داشتن نفس است.[1] در مقابل عزت نفس، ذلت نفس قرار دارد که به معنای خواری، زبونی و پست نمودن نفس است.[2]
عزت حالتی است که مانع شکست انسان میشود.[3] و عزیز کسی است که قاهر و چیره است و مقهور کسی نمیشود؛ در همین راستا، زمین عزاز به زمین بلندی میگویند که آب و سیل بر آن چیره نمیشود، و همواره از دسترس آن به دور است. گفتنی است که این واژه در معانی؛ مانند غلبه و چیرگی، امتناع، شکستناپذیری و... به کار رفته است.
خدای متعال در قرآن کریم میفرماید:
«مَن کاَنَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَللّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا»؛[4] کسى که خواهان عزّت واقعی است، تمام عزّت براى خدا است.[5]
عزت در اصطلاح، ناظر به همان قدرت برتر چیره و شکستناپذیر و غیرقابل نفوذ است، و انسان عزیز کسی است که به این حالت روحی و روانی دست یافته باشد که کسی او را خوار و ذلیل نکند و بر وی چیره نشود.[6]
البته واژه «عزّت» گاه برای تکبر و خودبزرگبینی نیز مورد استفاده قرار میگیرد:
«وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ»؛ اگر به او گفته شود که تقوا پیشه کن، تکبرش او را به گناه میکشاند.
«وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِرًا»؛ و خداوند توانایی انجام هر کاری را دارد.
با بررسی دو واژه «عزت» و «اقتدار» در قرآن، میتوان در بیشتر موارد آنها را لازم و ملزوم هم دانست؛ یعنی اگر گفته می شود فردی قدرتمند است، طبیعتا شکستناپذیر است. و بالعکس.
اما در برخی تحلیلها، کمی بیشتر به ارتباط این دو واژه پرداخته شده است که بدون تأیید و یا رد، به یکی از آنها اشاره میکنیم:
واژه «اقتدار» یکی از مفاهیم کلیدی در علوم انسانی، به ویژه علوم سیاسی و روانشناسی اجتماعی است. در دنیای کنونی، دولتها نماد قدرت ملت در مفاهیم سیاسی جدید هستند، و اقتدار دولت بیانگر اقتدار ملت و جامعه سیاسی است که آنرا پدید آورده است.
در علوم سیاسی مبنای تمام مباحث و مسائل دانش سیاسی، قدرت و امور مربوط و یا مرتبط با آن است. این مسئله در تحلیل و تبیین قرآنی رنگ و رویی دیگر به خود میگیرد. به این معنا که جا بجایی روشنی میان دو مفهوم عزت و قدرت صورت میگیرد و همان نقش و کارکردی را که مفهوم قدرت در علوم سیاسی و دانشهای دیگر ایفا میکند، به مفهوم عزت منتقل می شود و قدرت در سایه عزت معنا و مفهوم درست مییابد.[7]
[1]. بستانی، فواد افرام، مترجم، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدى عربى- فارسى، ص 608، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.
[2]. همان، ص 37.
[3]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 563، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[4]. فاطر، 10.
[5]. ر. ک: «عوامل و اسباب عزت».
[6]. ر. ک: https://quran.isca.ac.ir/