
لطفا صبرکنید
23821
- اشتراک گذاری
پرسش مطرح شده صورتها و فرضهای مختلف دارد که به صورت خلاصه هر یک را جداگانه بیان می کنیم:
- اعتقاد نداشتن به پیامبران(ع): اعتقاد نداشتن به پیامبران، اگر به معنای این است که وی در حال تحقیق و مطالعۀ دقیق و عمیق، و یا به معنای کم توجهی و سهلانگاری است(نه انکار حقیقی)، در این صورت میتوان کتابهای علمی پیرامون اثبات پیامبران را در اختیار ایشان قرار داد، و یا با عالمان دینی ارتباط برقرار نمود که از اینراهها، اعتقاد راسخ به قبول پیامبران(ص) حاصل میشود.
- قبول نداشتن پیامبران، از روی عناد و لجاجت: در این فرض به طور کلی باید گفت: اگر اعتقاد نداشتن به پیامبران، به خصوص پیامبر اسلام(ص)، با آگاهی و از روی عناد و لجاجت باشد، در این صورت اگر از پدر و مادر مسلمان، یا یکی از آنها متولد شده و بعد از رشد و بلوغ مرتد شده(مرتد فطری)، یا اگر از پدر و مادر کافر متولد شده است؛ اما بعد از بلوغ مسلمان و مجددا کافر شده باشد(مرتد ملی)، ازدواج با مرتد و کافر باطل است و برای جداشدن هم نیاز به طلاق ندارد.[1]
البته در یک تحلیل دقیقتر باید گفت؛ در این صورت ادامهی زندگی شما با او دارای صورتهای زیر است:
الف) قبل از ازدواج همسرتان مرتد بود، این ازدواج باطل است.[2]
ب) اگر بعد از ازدواج و قبل از انجام عمل مقاربت مرتد شد، از همان لحظهی ارتداد، ازدواج باطل میشود.[3]
ج) اگر بعد از ازدواج و بعد از انجام عمل مقاربت مرتد شد، در این صورت به اندازۀ عدۀ طلاق مهلت داده میشود که اگر توبه کرد، ازدواج باقی است و در غیر این صورت، ازدواج باطل است و عده طلاق نیز اگر حامله باشد به وضع حمل و الا سه ماه است.[4]
- اگر خصوص پیامبر اسلام(ص) را قبول ندارد، ولی پیامبران دیگر را قبول دارد؛ یعنی یهودی یا مسیحی است، این ازدواج از مصادیق ازدواج دائم با غیر مسلمان بوده که از نظر اکثر فقهای اسلام باطل است.[5]
در هر حال پاسخ حضرت آیت الله مهدی هادوی تهرانی (دامت برکاته) نسبت به قسمت دوم سؤال، چنین است:
ازدواج از بین میرود. لینک به سایت استفتائات
[1]. امام خمینی، استفتائات، ج 3، ص 128 به بعد، ازدواج با کافر و مشرک، سؤالات 132- 137.
[2]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 254، قم، موسسه نشر الاسلامی، بیتا.
[3]. حر عاملی، محمد حسن، وسائل الشیعة، ج 28، ص 323- 324، حدیث 2؛ ج 2، ص 324؛ حدیث 3، موسسة آل البیت، 1412ق، مکتبة الاسلامیة 1366ش؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق، مصحح، قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 30، ص 47، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، 1404ق.
[4]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 286، دارالعلم، 1374ش.
[5]. وسائل الشیعة، ج 2، ص 533؛ ج 2، ص 534، حدیث 4؛ برای مطالعه بیشتر به سؤال 842 (سایت: 913) مراجعه کنید.