جستجوی پیشرفته
بازدید
60602
آخرین بروزرسانی: 1402/10/08
خلاصه پرسش
روش های تشخیص و تمییز احادیث صحیح از غیر صحیح کدام است؟
پرسش
علما و مجتهدین از چه راه هایی احادیث صحیح را از احادیث جعلی و تحریف شده تشخیص می دهند؟
پاسخ اجمالی

پدیده جعل حدیث و "دس" در احادیث (کم و زیاد و تغییر متن حدیث) متأسفانه از صدر اسلام توسط معاندین و منافقین، سابقه داشته و همواره در صدد بوده اند تا از این راه خطر ناک، بزرگترین ضربه را بر پیکر اسلام فرود آورند. در مقابل پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) و به تبع آنان علمای بزر گوار نیز همواره متوجه این خطر بزرگ بوده و شیوه های بسیار کارسازی در زمینه شناسایی اسناد روایات، رواج علم رجال به منظور شناسایی راویان راستگو و مورد اطمینان و طرد راویان ضعیف و در زمینه صیانت متن احادیث روش هایی مانند عرضه حدیث بر امامان و عالمان ، مقابله نسخه ها، اجازه نقل حدیث، روش فهرستی و....را برای مقابله با آن ابداع نموده واین توطئه را خنثی کرده اند. به همین دلیل روایاتی که امروزه غالباً در جوامع روائی شیعه به خصوص کتب اربعه (کافی، تهذیب، استبصار، من لایحضره الفقیه) جمع آوری شده است از فیلترهای متعددی رد شده و مجموعه روایات غنی و سالمی را به دست ما داده است. علاوه براین علما و مجتهدین به ویژه متخصصین علم رجال و درایه، امروزه نیز در جهت شناسایی روایات جعلی و مخدوش از پا ننشسته و همواره همچون نگهبانان بیدار تلاش های گسترده در جهت حفظ و پالایش احادیث با ارزشی که بعد از قرآن بالاترین سرمایه مکتب اسلام است را در دست دارند.

 

پاسخ تفصیلی

پدیده جعل حدیث و "دس" در احادیث (کم و زیاد کردن و تغییر متن حدیث) توسط معاندین و منافقین، از زمان پیامبر(ص) سابقه داشته و نشان دهنده نفوذ سود جویان فرصت طلب در صفوف مسلمان است. پیامبر اکرم (ص) نیز برای پیشگیری از آثار سوء این پدیده شوم ، در زمان حیات خود هشدارها داده و صاحبان عقل و انصاف را از آن آگاه نموده اند. ائمه طاهرین (ع) و به تبع آنان علمای بزر گوار نیز همواره متوجه این خطر بزرگ بوده و شیوه هایی برای مقابله با آن ابداع نموده اند.

 

تاریخ حیات فکری مسلمانان نشانگر استفاده از رهنمودهای پیشوایان دینی در همه عرصه های دانش از جمله شیوه های اطمینان از درستی آنچه به عنوان احادیث و روایات پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در بین مردم عرضه می شود، است. وجود شیوه های گوناگون دستیابی به درستی حدیث، گواه گستره پهناور این تلاش است که در ادامه این مختصر به بعضی از این روش ها اشاره می کنیم.

 

اولا؛ بیشتر روایات شیعه از زمان امام محمد باقر (ع) و امام جعفرصادق (ع) به دست ما رسیده است اگر چه قبل از آن کتاب هایی در زمینه حدیث نگاشته شده است ولی عمده آن در این زمان بوده است. شیخ مفید در ضمن حالات امام صادق (ع) در کتاب ارشاد و ابن شهر آشوب در مناقب و طبرسی در اعلام الوری نوشته اند: کسانی که از ثقات با اختلاف مذاهبشان از امام صادق (ع) روایت کرده اند چهارهزار نفر بوده اند.[1] از این جمع عده ای موفق به تدوین کتب و گرد آوری شدند که بعدها کتاب های آنان به "اصول اربع مائة" معروف گردید، این اصول چهارصدگانه جزء اولین مؤلفات شیعه است. اگر چه از این اصول جز تعداد اندکی باقی نمانده است ولی اکثر روایات منقول در این اصول ضمن کتب اربعه (کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب، استبصار) آمده است.[2]

 

در تعریف "اصل" گفته شده آنچه را که راوی بدون واسطه از زبان امام شنیده و ضبط نموده است، ولی چنانچه به واسطه کتاب دیگر که از امام اخذ شده مجموعه ای گرد آورد به این مجموعه «فرع» و به مرجع اول «اصل» گویند.[3] از این رو، احتمال زیادی یا نقصان یا فراموشی در این نصوص بسیار کم است.

 

پس مصادر اولیه در حد بالایی از هرگونه جرح پاک است، اگر چه احتمالات دیگر؛ مانند تقیه در روایات و یا وضع کتاب به نام نویسنده ای از نویسندگان اصول، منتفی نیست. اما با توجه به طرق و روش های تحمل حدیث از جمله شنیدن از صاحب کتاب یا قرائت کتاب نزد او یا اجازه شیخ به شاگرد در نقل حدیث، احتمال وضع کتاب تا حد مورد قبول عقلاء از بین می رود. این درباره مصادر اصول حدیثی شیعه و دقت و مراقبت در حفظ و نگهداری آنها از هر واضع و دسیسه ای. اما با تمام این دقت ها مسلماً روایاتی که از امام (ع) صادر نشده است وارد کتب شیعی شده است که جهت پالایش آن امور ذیل در تاریخ حدیث شیعه اتفاق افتاده است. همانطور که مدعی مذکور هم معترف است غلات و مفوضه احادیث زیادی را جعل کردند ولی چنین نیست که امروز کتب روایی ما پر از این گونه روایات باشد و هیچ پالایشی بر آن انجام نگرفته باشد، بلکه برعکس این کار در چند مرحله انجام شده است و این پالایش مختص به مسائل رجال شناسی نیست.

 

با توجه به اینکه دو نوع جعل داریم: 1- جعل سند و متن حدیث با هم 2- جعل متن حدیث با سند به ظاهر صحیح (سند صحیح است ولی مربوط به روایت دیگری است)، پالایش احادیث دو نوع می باشد. الف:پالایش متنی و سندی. ب.:پالایش متنی.

 

الف) پالایش متنی و سندی:

 

1. اولین روشنگری درباره ورود احادیث جعلی در تراث شیعی توسط خود امامان معصوم (ع) انجام گرفت، ایشان به اشخاصی اشاره می کردند که واضع و جاعل احادیث بودند و در ضمن به نوع افکار و معانی که در احادیث جعل کرده اند اشاره می فرمودند. عبدالله بن مسکان از بعضی از اصحاب از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمود: «خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند، او پیوسته بر پدرم امام باقر (ع) دروغ می بست، خداوند گرمای آتش را به او بچشاند، خداوند لعنت کند کسی را که درباره ما چیزی می گوید که ما نسبت به خود چنین اعتقادی نداشته باشیم، خداوند لعنت کند کسی را که ما را از درجه بندگی خداوندی که ما را خلق کرد و به سوی او باز می گردیم و همه امور ما به دست اوست خلع کند».[4] این گونه روشنگری ها باعث طرد سندها و متونی بود که اسماء و افکار این گروه های منحرف در آن وجود داشت. یاران ائمه(ع) و محدثان شیعه با دقت نظر و تیزبینی اینگونه انحرافات را تا حد زیادی حذف کردند.

 

2. این پالایش ها در زمان نویسندگان کتب اربعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، استبصار، تهذیب) نیز اتفاق افتاد آنان که اشخاص متخصص و متعهدی بودند همانطور که خود بیان فرموده اند احادیثی را جمع کردند که حجت بین خدا و ایشان باشد.[5] یعنی احادیثی که به نظر خودشان صحیح بود. از طرفی می دانیم که اصطلاح صحیح در نزد قدماء یعنی روایتی که از صدور آن اطمینان داشته باشند[6] که نتیجه بررسی سندی و متنی یک حدیث اطمینان از صدور آن از معصوم(ع) است.

 

بهر حال قبل از کتب رجالی فهرستی اربعه (رجال کشی، فهرست نجاشی، رجال طوسی، فهرست طوسی) اصحاب دارای کتب رجالی زیادی بودند. یعنی پالایش احادیث از زمان حضرات معصومین (ع) شروع شد و محدّثین ما با آگاهی از رجال احادیث اقدام به نوشتن احادیث می کردند نه به طور چشم بسته و بدون نقد و جرح و تعدیل به طور مثال عبدالله بن جبله کنانی (م 219 هـ)، محمد بن عیسی یقطینی ، حسن بن محبوب (م 224 هـ) و حسن بن علی بن فضال (م 224 هـ) و دیگر اصحاب نیز هر کدام کتاب رجالی داشتند.[7]

 

بعد از این، کتب رجالی و فهرستی اربعه تألیف شد که سعی زیادی در شناخت روات و شناخت کتب روایات و صحت استناد آن به نویسندگانش نمودند.

 

ب) پالایش متنی:

 

برای پالایش متن احادیث از هر گونه تغییر و تحریف عمدی و غیر عمدی از این راه ها استفاده شده است:

 

1- عرضه حدیث بر امامان و عالمان: یکی از روش های پالایش متنی که اصحاب ائمه (ع)، به خصوص اصحاب ائمه(ع) متاخر مانند امام رضا (ع) تا امام عسکری (ع) انجام می دادند. عرضه روایات بر معصومین(ع) و اطمینان از صحت و سقم روایات بود.

 

این شیوه که در روایات آن را «عرض الحدیث» می نامند بیشتر در دوره نخستین تدوین حدیث یعنی «دوره حضور»، جلوه کرده است. در این روش حدیث بر امام معصوم (ع) و یا اصحاب بزرگ و مورد اعتماد او عرضه می شود و تأئید یا انکار امام نسبت به کلمات متن حدیث بدست می آید.

 

عرضه حدیث جریانی همیشگی و همزاد با نقل حدیث بوده است، در کتاب های کهن حدیث نمونه هایی از عرضه حدیث بر امام علی(ع)[8]، امام حسن(ع)[9]، امام حسین(ع)[10] ، امام سجّاد (ع) [11]، امام باقر(ع) [12]، امام صادق(ع)و... به چشم می خورد.

 

عرضه مجموعه های متعدد روایی بر امام صادق(ع) نشانگر تشدید این جریان در عصر آن امام همام است. دوره ای که هویت تشیع، تثبیت شد و شیعه جعفری از شیعه زیدی و فرقه های مختلف دیگر تمایز یافت. اصحاب و راویان تربیت یافته در این مکتب به عنوان شاخص هایی برای محک زدن درستی هر آنچه به شیعه و امامان او نسبت داده می شد، مطرح شدند و آنان نیز با عرضه مجموعه های حدیثی نوشته و یا نقل شده، خود، امنیت میراث شیعی را تضمین کردند.

 

از مهمترین جریانات نادرست این دوره، خط غلوّ است. غالیان افرادی ریاست طلب بودند که برای امامان معصوم(ع) جایگاه و مقامی برتر از جایگاه حقیقی آنان درست کرده و خود را جانشین ایشان می خواندند تا از این راه به مقاصد و اهداف نامبارک خود برسند. و امامان معصوم (ع) نیز از ابتدا متوجه این گروه و انحرافات و خطرات آنان بوده و دیگران را از ضرر آنان آگاه کرده اند که نمونه های متعددی از آن را در کتابهای اصلی رجال و بخصوص رجال کشی در احوال غالیانی چون «ابوالخطاب» و «یونس بن ظبیان» می یابیم.[13]

 

همچنین یونس بن عبدالرحمن کتب زیادی از شیعه را محضر امام رضا (ع) عرضه کرد که در موردی حضرت احادیث فراوانی را انکار کرد.[14] مانند این در مورد کتب بنی فضّال نیز وارد شده است. که امام حسن عسکری (ع) روایات این کتب را تائید کردند.[15]

 

شیوه عرضه حدیث موجب گشت، ساده اندیشی از دایره حدیث شیعه رخت بربندد و دست جاعلان کوته اندیش ـ که کم هم نبودند ـ از دامان حدیث کوتاه گردد. تنها احساس هولناک ردّ امام نسبت به حدیثی کافی بود که بسیاری از منافقان داخل شده در صفوف شیعه را از کرسی نقل حدیث، پائین کشد و آنان را از حریم پاک آن دور سازد، گرچه بکلی کنار نرفتند.

 

2- مقابله نسخه ها: این شیوه از قدیم الایام در بین علماء اسلام و اصحاب و یاران پیامبر و ائمه طاهرین(ع) مرسوم بوده که هر چند گاه یک بار نصوص و کتابهای حدیثی و خطی خود را با نوشته های صحیح و اصلی افراد مورد وثوق مقابله و تطبیق می کردند این روش کوششی است جهت زدودن تحریفها، افزوده ها و کاستیهای عمدی و سهوی.

 

3-اجازه نقل حدیث

 

علمای حدیث، اجازه نقل را یکی از مهم ترین طرق تحمل حدیث دانسته اند و به عنوان پشتوانه صحّت و درستی نقل احادیث، به اخذ و مبادله آن همّت گماشته اند. بدین صورت که اساتید علم حدیث به طور کتبی یا شفاهی اذن روایت احادیث از خود را به شاگردانشان اعطا می نمودند و معمولاً در این اجازات نام اساتید و مشایخ و تألیفات خود را می آوردند.به عنوان مثال احمد بن ادریس اشعرى قمى فقیه نامدار، محدث عالیقدر و یکى از چهره‏هاى درخشان قرن سوم هجرى در شهر مقدس قم است که توفیق یافت به محضر پیشواى یازدهم، حضرت امام حسن عسکرى (ع) شرفیاب شود. وی دانشهاى مختلف را از محضر اساتید و دانشوران نامدار امامیه عصر خویش، همچون احمد بن اسحاق قمى (سفیر امام زمان «عج» در شهر قم و ده‏ها تن از چهره‏هاى درخشان شیعه، فرا گرفت و موفق به تألیف کتاب‏هاى ارزشمند فقهى و حدیثى شد. او روایات متعددى را از ائمه اطهار (ع) نقل کرده است. شاگردان دانشمندى در مکتب او تربیت شده‏اند و او به آنان اجازه روایت داد. از مهمترین و مشهورترین شاگردان وى مى‏توان ثقة الاسلام، محمد بن یعقوب کلینى را نام برد که صاحب مطمئن‏ترین کتاب حدیثى شیعه یعنى «کافى» است و کلینى در آن روایات ابن ادریس را بدون واسطه نقل کرده است.

 

از فواید مهم اجازه روایت، اتصال سند اخبار به ائمه معصومین(ع) است و معمولاً اساتید در اجازه روایی سلسله سند را به یکی از مشایخ بزرگ هم چون ملامحمدتقی مجلسی، شهید اول، علامه حلی و یا شیخ طوسی رسانده و بر او توقف می کنند چون طرق مشایخ بزرگ معلوم است.

 

4- روش فهرستی: یکی دیگر از این روش ها روش فهرستی است، قدماء چنین روشی داشتند یعنی روایات را با یک سری از قرائن می سنجیدند آن گاه قبول یا ردّ می کردند. مثلاً چون مسلک قمی ها در غلّو بسیار سختگیرانه بود به طوری که ابن ولید تمام کتب صفار جز بصائر الدرجات را نقل می کند.[16] با اینکه نویسنده همه محمد بن الحسن الصفّار است، یا ابن ولید تمام رجال کتاب نوادر الحکمة را تأئید می کند ولی چند نفر را استثناء می کند[17] نه اینکه این افراد ضعیف باشند بلکه روایتی که با این سند در این کتاب واقع شده مورد قبول نیست.

 

در این روش هم اگر چه کاری شخصی و اجتهادی است ولی به نوع خود پالایش متنی روایات است.

 

5- موافقت متن روایات با آموزه های صریح قرآن: یکی دیگر از این روش ها عرضه روایات بر آیات قرآن است. از پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه طاهرین (ع) مکرر روایت شده است که فرمودند:&quotر گاه از ما حدیثی به شما رسید آنرا بر کتاب خدا عرضه نمائید پس آنرا که موافق قرآن بود بگیرید (بر طبق آن عمل کنید) و آنرا که مخالف قرآن بود کنار بگذارید یا به ما برگردانید(درستی و نا درستی آنرا از ما بپرسید)."[18]

 

همچنین خداوند برای نگهبانی از میراث گرانبهای نبوی در مقابل سودجویی فرصت طلبان، پاسدارانی را گمارده بود که محل رجوع مسلمانان حق جو بودند. از نمونه های بارز این حقیقت جویان، «سلیم بن قیس الهلالی» است که به سرنخهایی از اختلاط و التقاط و تفاوت نقلها و دروغ بستنها به پیامبر دست یافت و پی برده بود که انتقال حدیث پیامبر(ص) تنها از مجرای علم صحیح اهل بیت میسّر است.[19]

 

خلاصه این که امروزه با این تلاش های وافر و پیگیریهای مجدّانه و طاقت فرسا از طرف ائمه (ع) و اصحاب ایشان تراث غنی و نسبتاً سالمی به دست ما رسیده است ولی در عین حال علماء و مجتهدین با عنایت به همه این تلاشها خود را از کاوش سندی و متنی و یافتن قرائن و شواهد در به دست آوری ملاکهایی برای تشخیص روایات صحیح واقعی از دیگر روایات بی نیاز نمی دانند، علماء و مجتهدان با بررسی سند روایات و بررسی صحت انتساب کتب اولیه که روایات کتب اربعه از آنها گردآوری شده است به صاحبانش چه بسا روایات صحیح السند و المتن را به خاطر بعضی از قرائن قطعی قبول نکنند مثلا 1. روایت مخالف قطعی با قرآن باشد. 2. مخالف با اصول مذهب باشد. 3. مورد اعراض علماء امامّیه در طول تاریخ واقع شده باشد. 4. روایات از روی تقیه صادر شده باشد. 5. روایات دارای نشانه های جعل باشد و ...

 

اینها و دیگر امور بسیار دقیق و فنّی راه هایی است که امروزه علماء و مجتهدین برای قبول یا ردّ یک روایت به کار می گیرند.

 



[1] مدیر شانه چی، کاظم، تاریخ حدیث، ص 91.

[2] همان.

[3] حریری، محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات، حدیث، ص 11.

[4] مامقانی، تلخیص مقباس الهدایة، ص 156.

[5] صدوق، مقدمة، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 3، ناشر جامعه مدرسین.

[6] سیفی مازندارانی، علی اکبر، مقیاس الرّوایة فی علم الدرایة، ص 44.

[7] مدیرشانه چی، کاظم، تاریخ حدیث، ص 56 ـ 57.

[8] رجال الکشی، ج2، ص692 ـ 700؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص562 ، 558.

[9] طبقات ابن سعد، ج3، ص 26، به نقل از مسند امام مجتبی(ع( ، ص 535، ح 36 .

[10] کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص 628؛ المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص187، ح 4798؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص142؛ الجعفریات، ص 5، ح42؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 157، ح530.

[11] الکافی، ج 8، ص 15، ح2 . کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص559 . رجال الکشی، ص104، شماره 167

[12] الفهرست، شیخ طوسی، ص176،  معانی الاخبار، ص382، ح12.

[13] رجال الکشی، ص364 ، 546،.363، 292، 291؛ معانی الاخبار، ص 181، ح 1، بحارالانوار، ج 26، ص140، ح12.

[14] رجال کشی، ص 224.

[15] سبحانی، جعفر ، کلیات فی علم الرجال، ص 278.

[16] رجال کشی، ص 251، ترجمه، محمد بن الحسن الصفّارف چاپ داوری.

[17] رجال نجاشی، ص 245، ترجمه، محمد بن احمد بن یحیحی، چاپ داوری.

[18] تهذیب‏الأحکام ج : 7 ص : 275 رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ ص وَ عَنِ الْأَئِمَّةِ ع أَنَّهُمْ قَالُوا إِذَا جَاءَکُمْ مِنَّا حَدِیثٌ فَاعْرِضُوهُ عَلَى کِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَهُ فَاطْرَحُوهُ أَوْ رُدُّوهُ عَلَیْنَا

[19] برگرفته از مجله علوم حدیث، شماره 6، عبدالهادی مسعودی.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها