جستجوی پیشرفته
بازدید
24652
آخرین بروزرسانی: 1398/04/24
خلاصه پرسش
مراد از «ولایت فقیه» چیست؟
پرسش
مراد از «ولایت فقیه» چیست؟
پاسخ اجمالی
در زبان عربى، براى کلمه «ولى» سه معناى:1. دوست، 2. دوستدار، 3. یاور، و براى لفظ «ولایت»، افزون بر آنها، دو معناى: 1. سلطنت و چیرگى، 2. رهبرى و حکومت، ذکر شده است.
«ولایت» در مصطلحات فقهى در دو مورد به‌کار رفته است:
1. مواردى که «مولّی علیه» قادر بر اداره امور خود نیست؛ مانند میّت، سفیه، مجنون، صغیر. در این‌گونه موارد «ولایت» به معناى «قیّومیت» و سرپرستى است. و ملاک آن ناتوانى مولَّی علیه در اداره امور شخصى خود است.
2. مواردى که مولّی علیه قدرت بر اداره امور خود دارد، در عین حال امورى وجود دارد که سرپرستى و ولایت شخصى دیگر را می‌طلبد. ولایت در این‌جا به معناى اداره امور جامعه می‌باشد که همان ولایت سیاسى است.
پاسخ تفصیلی
«ولایت» در زبان عربى از مادّه «وَلى» گرفته شده که این مادّه، به اعتراف لغت‌شناسان بزرگ عرب، یگانه و داراى معناى واحدى است. معناى «وَلى» نزدیکى و قرب می‌باشد.[1]
در زبان عربى، براى کلمه «ولى» سه معناى: 1. دوست، 2. دوستدار، 3. یاور، و براى لفظ «ولایت»، افزون بر آنها،[2] دو معناى: 1. سلطنت و چیرگى، 2. رهبرى و حکومت، ذکر شده است.[3]
در زبان فارسى، براى لفظ «ولىّ» معانى متعدّدى از قبیل دوست، یار، صاحب، حافظ، آن‌که از جانب کسى در کارى تولیت دارد. و براى «ولایت» معناى حکومت کردن، بیان شده است.[4]
هنگامى که لفظ «ولایت» در مورد فقیه به‌کار می‌رود، مراد از آن همان حکومت و زمام‌دارى امور جامعه است. برخى در این معنا، وجود مفهوم «آقایى»، «ریاست» و «سلطنت» را ادّعا کرده‌اند که بیانگر چیرگى «ولىّ» - کسى که داراى ولایت است - بر «مولّی علیه» - کسى که ولایت بر او وجود دارد – می‌باشد.[5] در حالی‌که مقصود از آن، سرپرستى امور «مولّی علیه» و اداره شئون او است که به مثابه «سید القوم خادمهم»،[6] نوعى خدمت به «مولّی ‏علیه» و نه بارى بر گُرده او می‌باشد.
از سوى دیگر، «ولایت» در مصطلحات فقهى در دو مورد به‌کار رفته است:
1. مواردى که مولّی علیه قادر بر اداره امور خود نیست؛ مانند میّت، سفیه، مجنون، صغیر. در این‌گونه موارد «ولایت» به معناى «قیّومیت» و سرپرستى است. و ملاک آن ناتوانى مولَّی علیه در اداره امور شخصى خود است؛ به همین دلیل، از یک‌سو مولَّی علیه در آن منحصر به افراد ناتوان است که از آنها در فقه به «قاصر» تعبیر می‌شود، و از سوى دیگر، این ولایت تا زمانى وجود دارد که «مولی علیه» ناتوان است و با زوال ناتوانی او این ولایت پایان می‌پذیرد؛ از این‌رو اگر دیوانه عاقل شود یا صغیر به سنّ بلوغ برسد، ولایت به معناى قیمومت نسبت به او پایان می‌یابد.
2. مواردى که مولّی علیه قدرت بر اداره امور خود دارد، در عین حال امورى وجود دارد که سرپرستى و ولایت شخصى دیگر را می‌طلبد. ولایت در این‌جا به معناى اداره امور جامعه می‌باشد که همان ولایت سیاسى است، و هر چند فقیه داراى ولایت به هر دو معناى آن است، ولى مراد از ولایت فقیه در این بحث همان اصطلاح دوم می‌باشد؛ زیرا «فقیه» که بر جامعه ولایت دارد، سرپرستى یکایک افراد آن جامعه، حتى سایر فقها، بلکه شخص خود را به عهده دارد، و این امر نه به دلیل قصور «جامعه به عنوان جامعه» می‌باشد که برخى بر آن پا می‌فشارند تا ولایت فقیه را با ولایت بر میّت یا طفل صغیر مقایسه کنند،[7] بلکه از آن‌رو است که هر جامعه‌اى براى اداره امور خود نیازمند مدیرى می‌باشد. امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر»؛[8] ناچار براى مردم امیرى لازم است، خواه نیکوکار یا بدکار باشد.
 این یک نیاز اجتماعى است. هر جا جمعى تشکیل می‌شود، برخى از وظایف و شئون اجتماعى تحقّق پیدا می‌کند که سامان یافتن آن ریاست و زعامتى را می‌طلبد.
بنابراین، فقیه بر امت به عنوان مدیرى که مجموعه حرکت جامعه را به سوى آرمان‌هاى اسلامى سوق می‌دهد، ولایت دارد و در واقع، «ولایت» تجلّى همان مدیریت دینى است.[9]

[1]. ر. ک: مقائیس اللغة، ج 6، ص 141؛ القاموس المحیط، ص 1732؛ المصباح المنیر، ج 2، ص 396؛ الصحاح، ج 6، ص 2528؛ تاج العروس، ج 10، ص 398.
[2]. برخى از محقّقان وجود معناى دوستى، یا یارى را براى ولایت انکار کرده و آن‌را تنها به معناى سلطنت یا رهبرى دانسته‌اند. ر. ک: منتظرى، دراسات فى ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، ج 1، ص 55.
[3]. ر. ک: القاموس المحیط، ص 1732؛ تاج العروس، ج 10، ص 398؛ المصباح المنیر، ج 2، ص 396.
[4]. ر. ک: معین، محمد، فرهنگ فارسى، ج 4، ص 5054 و 5058.
[5]. ر. ک: حائرى یزدى، مهدى، حکمت و حکومت، ص 67 و 177.
[6]. از رسول اکرم(ص) نقل شده است: «سید القوم خادمهم فى السفر»؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 251، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق. 
[7]. ر. ک: حکمت و حکومت، ص 177.
 [8]. سید رضی، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 82، خ 40، قم، هجرت.
[9]. برای مطالعه بیشتر، ر. ک: هادوى تهرانى، مهدى، ولایت و دیانت، قم، مؤسسه فرهنگى خانه خرد، چاپ دوم، 1380ش.
 
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها