جستجوی پیشرفته
بازدید
65510
آخرین بروزرسانی: 1398/05/14
خلاصه پرسش
آیا حیوانات روح(نفس) دارند و اگر دارند، روح(نفس) آنها با انسان چه فرقى دارد؟
پرسش
آیا حیوانات روح (نفس) دارند و اگر دارند، روح (نفس) آنها با انسان چه فرقى دارد؟
پاسخ اجمالی

پاسخ این پرسش در دو بخش اصلى و چند زیر مجموعه ارائه می‌گردد.

در بخش اوّل که با عنوان «وجود نفس در حیوان» مطرح شده، مباحث ذیل مورد بررسى قرار گرفته است:

  1. در تمام مباحث فلسفى مربوط به نفس، از نفس حیوان به عنوان یکى از مصادیق قطعى آن نام برده شده است. اگرچه هر یک از مصادیق، از ویژگی‌هاى خاصى برخوردار است که بدین جهت از دیگرى متمایز می‌شود.
  2. حیوانیت حیوان، به دلیل وجود نفس حیوانى در او است، و اگر حیوان را فاقد نفس فرض کنیم، با مرحله یا مراحل قبل از خود تفاوتى نداشته و اصلاً حیوانى پدید نخواهد آمد.
  3. در تعدادى از حیوانات؛ مانند زنبور عسل و عنکبوت و ... برخى آثار وجود نفس، به روشنى قابل مشاهده است.
  4. صاحب‌نظران از رهگذر تحلیل علمى، شواهدى بر وجود نفس در حیوان ذکر کرده‌اند؛ از جمله: علم حضورى حیوان به ذات خود، و یا دخالت داشتن اراده در افعال حیوانى، و محشور شدن نفوس حیوانى در جهان دیگر که همگى بیانگر وجود نفس در حیوانات می‌باشند.
  5. دلایلى بر وجود نفس در حیوان، با استناد به ادراک صورت‌هاى مثالى و مجرد، توسط حیوان و نیز صدور افعال و آثار متنوع و غیر یک نواخت از او.

مطالب بخش دوم، با عنوان «تفاوت نفس حیوان و انسان» عبارت اند از:

نفس انسان و حیوان به لحاظ جسمانى تفاوت داشته و ترکیبات مادى جسم انسان معتدل‌تر و کامل‌تر از حیوان است، و نیز به لحاظ نفسانى از تفاوت‌هایى برخوردارند که بدین جهت، منشأ تمایز انسان از حیوان گردیده، از جمله: قدرت انسان بر سخن گفتن است که با استفاده از حروف و کلمات، افکار و ... خود را به دیگران منتقل می‌کند، و یا تأثرات روانى او در برابر عوامل مختلف از قبیل خنده، گریه و ... یا وجود فن و هنر و صنعت و خلاقیت انسانى، که در عالم حیوانات جایى ندارند، و نیز اختلاف ماهوى نفس انسان و حیوان از این نظر که نفس انسان، عقلانى است و نفس حیوان، خیالى. افزون بر همه اینها تمام همت و توان نفس حیوانى رفع نیازهاى جسمانى است و گستره نفس انسانى، به لحاظ نظرى و عملى، تا بالاترین درجات ممکن رقم خورده است.

پاسخ تفصیلی

سؤال فوق بر مبناى فلسفه صدرایى و حکمت متعالیه مورد بررسى قرار گرفته است. در آثار مختلف ملاصدرا و پیروان مکتب وى، در مباحث مربوط به نفس، معاد، علم و ادراک و یا به تعبیرى «شناخت» اشارات یا تفصیلاتى در این‌باره به چشم می‌خورد. مطالب قابل طرح در مورد «وجود نفس در حیوان» در دو بخش اصلى و پنج قسمت کوتاه تقسیم‌بندى شده و در ادامه، تفاوت نفس حیوان و انسان مطرح گردیده است.

الف) اصل وجود نفس در حیوان

  1. نفس حیوان یکى از مصادیق نفس در عالم،

به طور معمول، در مباحث فلسفى مربوط به نفس، هر جا که تعریفى از آن ارائه شده، نفس نباتى و حیوانى و انسانى به عنوان مصادیق آن ذکر گردیده‌اند. اگر چه هر یک از این مصادیق، ویژگی‌هاى منحصر به فردى دارند که باعث جدایى آنها از یکدیگر می‌شود، اما همگى در برخوردارى از حقیقت و ماهیتى واحد مشترک‌اند. نفس یک موجود روحانى و غیر مادى است که تمام اعضاى آن نیز روحانى است، خواه نفس عقلانى باشد و اعضاى آن عقلانى، خواه حیوانى باشد و اعضاى آن مثالى،[1] و خواه نباتى باشد و اعضاى آن نیز هم‌سنخ خودش.

  1. اعطاى نفس حیوانى، مرحله‌اى از مراحل تکوین عالم ماده،

ملاصدرا از جمله کسانى است که براى تکوین موجودات مادى، قائل به مراحلى است که از بسیط‌ترین و ساده‌ترین اشیاء شروع و تا مرحله پیدایش ترکیبات کامل پیش می‌رود.

در بعضى از این مراحل، صرف ترکیبات مادى کارساز نیست و تکمیل آن مرحله و پیدایش موجودى که اقتضائات نظام آفرینش را تأمین کند، نیازمند پیوستن یک نیروى غیر مادى[2] که ترکیب است. از جمله این مراحل، مرحله ایجاد حیوان است. نیرویى که به ترکیب این مرحله می‌پیوندد و حیوان را به وجود می‌آورد، «نفس حیوانى» نامیده شده است. پس نه تنها حیوان، نفس دارد، بلکه اصلاً بدون نفس حیوانى، حیوان نخواهد بود. پیوستن نفس به ترکیبات مادى حیوان یکى از اقتضائات نظام عالم ماده است.[3] همان قانونى که در مورد انسان و گیاه نیز صدق می‌کند. «نیروى غیر مادى» یا «نفس» وجه افتراق موجودات مادى از یکدیگر است. در بعضى از آنها مثل جمادات، نبود این نیرو، هویت آنها را تشکیل می‌دهد و در بعضى دیگر وجود آن. و آن‌گاه، تفاوت رتبه نفس در موجودات دارنده آن، موجب تفاوت سطح آنها می‌گردد. نفس گیاه در پایین‌ترین رتبه قرار دارد، نفس انسان در بالاترین درجه و نفس حیوان، حد وسط است.

  1. نمودهاى ظاهرى نفس در حیوان،

ظهور بعضى آثار از برخى حیوانات مثل ساختن خانه شش گوش توسط زنبور عسل، تنیدن تار توسط عنکبوت، تقلید طوطى و میمون از انسان، و برخى ویژگی‌ها مثل فراست اسب، ریاست شیر، وفادارى سگ، مکر و حیله کلاغ و...، به نظر ملاصدرا، نشانگر وجود شعور جزئى(نشأت گرفته از نفس) در حیوان است، و حتى رتبه بعضى از آنها نزدیک به رتبه انسانیت است.[4]

  1. شواهدى علمى بر وجود نفس در حیوان،

حیوانات داراى نفس متخیّل هستند که همانند نفس متخیّل انسان، مجرد است.[5] نفس حیوان داراى تجرد برزخى و مثالى است؛ یعنى از رتبه‌اى میان عالم حس و عقل برخوردار است. آخرین رتبه‌اش، رتبه خیال و وهم است و در واقع، نفسش نفس خیالى و مثالى است. به دلیل همین تجرد و به واسطه قوه باطنى خود، قادر است تا نسبت به خودش علم حضورى پیدا کند؛[6] در حالی که هیچ شى‏ء مادى از چنین توانایى برخوردار نیست.

به نظر مرحوم ملاصدرا، همه کارهاى عالم با اراده انجام می‌گیرد، حتى در جمادات و نباتات، منتها، این اراده از عقول و نفوس بالاتر صادر می‌شود و جماد و نبات، بالاجبار، واسطه تحقق اراده می‌شوند. اما در حیوان و انسان، مبادى کار تا رسیدن به مرحله اراده و سپس انجام کار، توسط نفس آنها انجام می‌گیرد و به همین دلیل، افعال حیوان و انسان متنوع است، در حالی که در نبات و جماد همواره سیاق واحدى دارند.[7] اولین مبدأ افعال حیوانى، خیال و وهم و در انسان، عقل عملى است.[8] خیال و وهم و عقل و اراده و...، همگى آثار و نمودهاى نفس و یکى از وجوه تمایز موجودات صاحب نفس از اشیاى فاقد نفس است.

علاوه بر آثار دنیایى نفس، می‌توان از معاد و بازگشت و حشر جسم و روح هر موجود داراى نفس نیز سخن گفت. به همین دلیل، تمام کسانى که به بحث پیرامون معاد پرداخته‌اند، بخشى را به معاد نفوس حیوانى و شرایط و جزئیات این بازگشت اختصاص داده‌اند.

  1. دلایلى بر وجود نفس در حیوان،

حیوان، قطعاً از «نفس» و جنبه وجودى غیر مادى برخوردار است؛ چون داراى قوه‌اى(قوه خیال) است که اشباح و صورت‌هاى مثالى را درک می‌کند. این صورت‌ها، قابل اشاره حسى نیستند، پس در این عالم نیستند(از سنخ مادیات نیستند). پس موضوع این صورت‌ها که محلّ و مقوّم آنها است نیز قابل اشاره نیست. در نتیجه، جسم و جسمانى هم نیست؛ چون هر جسم و جسمانى، داراى وضع مادى است و هر آنچه که قائم به آن باشد نیز همین وضع را خواهد داشت. در حالی که صور و اشباح قائم به قوه خیال این چنین نیستند. پس قوه خیال هم وضع مادى ندارد و جسم و جسمانى نیست.[9]

به علاوه؛ گوناگونى آثار و افعال حیوانى نه تنها نشانه‌اى بر نفس در حیوان است؛ بلکه دلیلى عقل پسند بر این مدعا است؛ چون اثر حاصل از ماده و طبیعت صرف، همواره تکرارى و بر روشى واحد است، اما وقتى این خصوصیت به وضعیتى تبدیل شود که حتى نتوان دو نمونه مثل هم را پیدا کرد و در هر بار، به حسب اقتضاى شرایط بیرونى و درونى فاعل، فعلى متفاوت به انجام رسد، عقل حکم می‌کند که چیزى غیر از ماده و جسم دخالت دارد.[10]

ب) تفاوت نفس حیوان و انسان

بیان شد که از دید فلسفى، تکوین عالم ماده به صورت مرحله‌اى است که در هر مرحله، بساطت و پیچیدگى ماده و قابلیت‌هاى آن فرق می‌کند. به این ترتیب، هر چند ماده حیوان داراى ترکیبى معتدل‌تر از نبات است و آن‌را شایسته پذیرش نفس حیوانى می‌سازد، اما همین ماده باید به درجه‌اى کاملاً نزدیک به اعتدال برسد، تا پذیراى نفس انسانى گردد و موجود انسانى پدید آید. موجودى که مقدر شده تا تمامى موجودات دیگر را به خدمت خود درآورد[11] و وجود او هدف و غایت خلقت باشد.[12]

انسان با آن‌که به لحاظ منطقى و فلسفى، از جنس حیوان است و یکى از انواع حیوان به شمار می‌آید، اما آنچه که او را به نوعى خاص از حیوان تبدیل کرده، چنان عمیق است که گویى اگر تمام انواع حیوانى در یک کفّه قرار گیرند و نوع انسان در کفّه دیگر، وزانت انسان را با هیچ محکى نتوان سنجید و نشان داد.

انسان سخن می‌گوید[13] و آنچه را در روح و فکرش می‌گذرد، با استفاده از ترکیب حروف و کلمات - که شکل و نوع ترکیبات آن قابل احصا نیست - به هم‌نوعانش انتقال می‌دهد. اما توانایى حیواناتى مثل طوطى، در به کاربردن کلمات، محدود و صرفاً از روى تقلید، و بدون تأمل درونى است. یا آنچه در حیواناتى مثل زنبور عسل، مورچه و... ثابت شده، که پیام خود را با استفاده از بعضى صداها یا علامات به یکدیگر می‌رسانند، باز همگى با روشى یک نواخت در طول عمر آنها صورت می‌گیرد. در حالی که انسان هر چند بسیارى از مهارت‌هاى گفتاریش در اثر تقلید ساخته می‌شود، اما هر یک از افراد انسان براى خود روشى خاص در بیان و انتقال مفاهیم دارد.

تأثّرات روانى انسان در مقابل محیط، که به شکل حالاتى در جسم یا روح وى جلوه‌گر می‌شود، مثل تعجب و خنده در مقابل امور نادر و ملایم، ناراحتى و گریه در برابر ناملایمات، خجالت از انجام کار ناشایست، خوف و رجاء[14] نسبت به گذشته و حال و آینده و بر اساس آن، تصمیم‌گیرى و برنامه‌ریزى، امورى منحصر به فرد می‌باشند و هر چند کار مورچه را مثلاً، در جمع‌آورى آذوقه، بتوان نوعى آینده‌نگرى دانست، اما چون همیشه به یک شیوه و در زمانى خاص انجام می‌گیرد، بیشتر جنبه غریزى و اجبارى پیدا می‌کند تا آن‌که از روى آگاهى و اختیار باشد. حتى باید گفت: این حالات انفعالى انسان یا دست کم، بروز آنها مثل: خنده، گریه و... نیز کاملاً اختیارى است و بر اساس مصلحت سنجى در موقعیت‌هاى مختلف، قابل کنترل است.

فن و هنر و صنعت و خلاقیّت و به قول ملاصدرا، صنایع عملى عجیب[15] که در طول تاریخ زندگى انسان به ظهور رسیده و وى با دست خویش، چهره دنیا را عوض کرده و در تمامى اجزا و ذرات عالم، یا دست برده یا در صدد دست بردن است، ذره‌اى از آن در عالم حیوانات مشاهده نمی‌شود.

تمامى حیات و وجود حیوان را حرکت، آن هم از نوع مکانى آن، تشکیل می‌دهد و مبدأ و مقصد و مسیر او را قوه خیال و وهم او تعیین می‌کند. محاسبات خیالى و وهمى او نیز بر محور کمال یا سود شخصى و نوعى صورت می‌گیرد. حیوان با حفظ بدن از آفات و امراض، تلاش براى تأمین آب و غذا و ارضاى غریزه جنسى از یک طرف، در حفظ شخص خود و از طرف دیگر در بقاى خود تلاش می‌نماید.[16] به همین دلیل، نفس حیوان را «نفس خیالى» نامیده‌اند،[17] که نهایت درجه آن نقطه شروع فطرت انسانى است.

حیوان تنها تا جایى می‌تواند پیش رود که انسانیت انسان از آن‌جا آغاز می‌شود. پایان رتبه خیالى نفس و شروع جنبه عقلى آن، اولین قدم در عالم انسانیت است که براى آخرین درجه‌اش، حدّى متصور نیست. انسان، با عقل، انسان می‌شود و انسان‌هایى که از عقل استفاده نکرده‌اند، در حد حیوانیت باقى مانده‌اند.[18]

با جنبه نظرى عقل، انسان به درک معانى کاملاً مجرد نایل می‌شود و مجهولات را از معلومات خود در می‌یابد.[19] از هر آنچه که احساس می‌کند، مفهوم می‌گیرد و از رهگذر این مفاهیم گرفته شده از خارج، مفاهیم درجه دومى را اخذ می‌کند که به دلیل کلیت و تجرّد بیشتر، قدرت خلاقیّت ذهن بالاتر می‌رود و با استفاده از آنها، احکام و قضایا و استدلالات، تدوین و با کنار هم قرار دادن آنها به حوزه فکر و فلسفه و علوم وارد می‌شود.[20] انسان اگر به این تلاش‌هاى خود ادامه دهد، روز به روز افق دید و شناخت خود را وسیع می‌سازد، تا این‌که از رتبه انسانیت، که ترکیبى از جسم و روح و آمیخته‌اى از اقتضائات جسمانى و قواى روحانى عقلى و غیر عقلى است، به رتبه عقلانیت محض و اتحاد با عقل فعال ارتقا می‌یابد که همه معلومات عالم را همواره در خود حاضر می‌بیند.[21]

انسان واقعى در بُعد عمل نیز مبدأ تمامى حرکات و سکناتش عقل عملى است[22] که راه‌کارهاى خود را بر اساس شناخت حاصل از عقل نظرى انتخاب می‌کند.

عقل نظرى و عملى انسان در بُعد مادى و معنوى، از توانایى فوق العاده بی‌نهایت برخوردار است. این انسان است که با توانایی‌هاى عقلى خود به شناخت غیر قابل وصفى از پدیده‌ها دست یافته، بر اساس این شناخت، چهره جهان را عوض کرده و هیچ نقطه‌اى از دسترس او دور نمانده یا نخواهد ماند.

باطن عالم نیز با همین شدت و حدّت براى او قابل شناخت است، چنان‌که بعضى از انسان‌هاى کامل به این مهم دست یافته‌اند و با این شناخت عمیق - که نام «عرفان» بیشتر گویاى حقیقت آن است - مسیر حرکت خود را تا قرب الى الله رقم زده‌اند؛ یعنى عالم ملک و عقل و ملکوت و جبروت را درنوردیده و به آخرین نقطه قابل تصور براى انسان رسیده‌اند.

و جالب‌تر از همه این‌که: هیچ‌یک از این دو مسیر تقریباً بی‌نهایت؛ یعنى رسیدن به نهایی‌ترین درجه شناخت از ظاهر و باطن عالم و تصرف در هر دو جنبه، در تنازع با یکدیگر نیست، بلکه برعکس، بررسى هر چه بیشتر پدیده‌ها، براى کسى که اهل عناد نباشد، عمق عالم و عظمت پدید آورنده را بیشتر روشن می‌سازد و کسى که در عرصه عرفان قدم گذاشته، با هر قدمى که به پیش برمی‌دارد، ضرورت تعمّق بیشتر در پدیده‌هاى جهان، به منظور آشکار شدن هر چه بیشتر عظمت خالق آن‌را بیشتر درک می‌نماید.[23]

 

 


[1]. ر. ک: ملاصدرا، ترجمه رسالة الحشر، ص 32؛ اما منظور از «مثالى» در قسمت‌هاى بعدى مشخص خواهد شد.

[2]. نیروى غیر مادى؛ یعنى عاملى که به هر حال غیر از سنخ ماده است.

[3]. ر. ک: ملاصدرا، شواهد الربوبیة، ص 187؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 338.

[4]. شواهد الربوبیة، ص 237.

[5]. همان، ص 213.

[6]. همان؛ مصباح یزدى، شرح اسفار، ج 8، جزء دوم، ص 79.

[7]. شواهد الربوبیة، ص 189.

[8]. المبدأ و المعاد، ص 340.

[9]. شواهد الربوبیة، ص 197.

[10]. مصلح، جواد، علم النفس یا...، ج 1، ص 4 - 5.

[11]. المبدأ و المعاد، ص 365.

[12]. شواهد الربوبیة، ص 245.

[13]. المبدأ و المعاد، ص 366؛ خواجوى، محمد، ترجمه اسفار اربعه ، ص 75 – 76.

[14]. المبدأ و المعاد، ص 367؛ ترجمه اسفار، ص 77.

[15]. ترجمه اسفار، ص 77.

[16]. المبدأ و المعاد، ص 340 – 42؛ شواهد الربوبیة، ص 189 – 190.

[17]. شواهد الربوبیة، ص 213.

[18]. همان، ص 203.

[19]. همان، ص 20.

[20]. مطهرى، مرتضی، شرح منظومه، ج 1، ص 122 - 123.

[21]. شواهد الربوبیة، ص 245.

[22]. المبدأ و المعاد، ص 340.

[23]. منابع براى مطالعه بیشتر: محمد شریف نظام الدّین، انواریّه، ترجمه، سهروردى، انتشارات امیرکبیر، 1358ش؛ محمد تقى، جعفرى، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، ج 10، تهران، انتشارات اسلامى، 1363ش؛ صدر المتألّهین، الحکمة المتعالیة فى الاسفار الاربعة، ج 8 و ج 9، بیروت، دار احیاء التّراث العربى، الطبعة الرابعة، 1410ق؛ ابراهیم، امینى، خودسازى یا تزکیه و تهذیب نفس، قم، انتشارات شفق، 1367ش؛ على، الله وردیخانى، مبدأ و معاد، (ازلیت و ابدیت)...، چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ دوم، 1376 ش؛ مرتضی مطهرى، مقالات فلسفى، انتشارات صدرا، چاپ اول، پاییز 1373؛ مرتضی مطهرى، مقدمه‌اى بر جهان‌بینى اسلمى، قم، انتشارات صدرا، بی‌تا.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها