جستجوی پیشرفته
بازدید
10843
آخرین بروزرسانی: 1399/10/30
خلاصه پرسش
معنای دقیق «النزع فی المشی» که در روایات برای راه رفتن متکبرانه به کار رفته است، چیست؟
پرسش
«ینزع فی مشیه» در روایت زیر به چه معنا است؟ «عَنْ عَلِی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ بَشِیرٍ النَّبَّالِ قَالَ کنَّا مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الْمَسْجِدِ إِذْ مَرَّ عَلَینَا أَسْوَدُ وَ هُوَ ینْزِعُ فِی مَشْیهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّهُ الْجَبَّارُ قُلْتُ إِنَّهُ سَائِلٌ قَالَ إِنَّهُ جَبَّارٌ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) کانَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع یمْشِی مِشْیةً کأَنَّ عَلَى رَأْسِهِ الطَّیرَ لَا یسْبِقُ یمِینُهُ شِمَالَهُ».
پاسخ اجمالی
با نگاهی تخصصی به کتاب های معتبر لغت عربی، دو معنا را برای عبارت فوق می توان در نظر گرفت:
1- مقصود از نزع، کشیدن اندام و به نوعی خرامان راه رفتن باشد، به گونه ای که از حد راه رفتن عادی مردمان خارج شده و جلب توجه نماید.
 2- در عبارت موجود در روایت، حرف «إلی» مقدر باشد و به قرینه قسمت پایانی روایت در حقیقت، معنایش «نزع فی مشیه إلی طرفیه أو إلی یمینه و شماله» باشد؛ یعنی در راه رفتن خود، بدنش را به گونه ای به اطراف تکان دهد که نشانگر راه رفتن متکبرانه او باشد.
پاسخ تفصیلی
در ارتباط با نهی از راه رفتن متکبرانه، در حدیثی از امام باقر(ع) چنین آمده است: «راوی می‌گوید همراه با امام باقر(ع) در مسجد بودیم که مرد سیاه‌پوستی بر ما گذر نمود در حالى‌که با تکبر راه مى‏رفت. امام باقر(ع) فرمود: او متکبّر است. عرض کردم: او سائلى بیش نیست [و سائل چگونه مى‏تواند متکبّر باشد؟!] حضرت فرمود: او متکبّر است؛[زیرا این‌گونه راه رفتن، راه رفتن متکبّران است‏] و فرمود: امام سجّاد(ع) چنان راه مى‏رفت که گویى بر سر او پرنده‏اى نشسته است، در راه رفتن جانب راستش بر چپش پیشى نمى‏گرفت».[1]
در این نقل، راوی با عبارت «ینزع فی مشیه»،[2] از راه رفتن خرامان و متکبرانه تعبیر کرده است. با مراجعه به لغت‌نامه‌های معتبر زبان عربی، چنین فهمیده می‌شود که فعل «نزع» از افعال متضاد است. مانند آنچه در فعل «رغب» بیان می‌دارند؛ یعنی:
الف. در حالت مجرد خود به معنای «کشیدن و از جا کندن» است؛ مانند«ثُمّ نَزَعَ القَمِیصَ عِندَ تَکفینِه»[3](سپس هنگام کفن و حنوط، پیراهنش را درآورد)؛ و در استعمال با حرف «عن و من» به معنای «ترک کردن و دست کشیدن» نیز به کار می‌رود ؛ مانند «نَزَع‏ عن‏ الأمر نُزُوعاً، إذا ترکَه‏» و «نزع من البئر»،[4].
ب. در استعمال با حرف «إلی» به معنای «متمایل شدن» است؛ مانند «یقال للإنسان إذا هوى شیئاً و نازعته‏ نفسه إلیه: هو یَنْزِع‏ إلیه‏ نِزَاعا» و یا هنگامی که فرزندی به پدرش شبیه می‌شود می‌گویند: «یقال‏ نَزَع‏ فلان إلى أبیه‏ یَنْزِع‏ إذا أشبهه‏».[5]
در حقیقت اصل واحد همان جذب و کشیده شدن است که گاهی ملازم با «از جا کنده شدن» است و گاهی از بعد دیگر یعنی «متمایل شدن» به لحاظ می‌شود.
اما در مورد استعمال با حرف «فی» تنها این مثال را ذکر کرده‌اند: «نزع فی القوس أی مَدَّهَا، أى جذب وتَرَهَا» یعنی وتر کمان را کشید.[6] در استعمال با دیگر بابها نیز معنای «استمرار» و کشیده شدن را در خود حفظ کرده است؛ مانند «تنازعتم فی الأمر»؛[7] از این‌رو به نظر می‌رسد معنای آن کاملاً نزدیک به دو معنای قبل است.[8]
بنابر این، دو وجه در مورد معنای عبارت «نزع فی مشیه» قابل تصور خواهد بود:
1. مقصود از نزع در این‌جا یک معنای مجازی باشد؛ یعنی کسی که راه رفتن او از عرف مردم جدا است و گویا در راه رفتن خود از حد معمول متجاوز نموده، به گونه‌ای که با کشیدن اندام، خرامان و با تکبر راه می‌رود؛ زیرا در زبان عربی بسیار فعل «أغرق» با مصدر نزع به کار می‌رود و مقصود از آن نیز مبالغه و تجاوز از حد معمول است.[9] بسیاری از اندیشمندان لغت اذعان داشته‌اند که این معنا از همان «نزع فی القوس» گرفته شده است؛ مانند ««لقد أَغْرَقَ‏ فی النّزع‏»  أی بالغ فی الأمر و انتهى فیه‏.[10]
البته این عبارت در معانی مثبت هم به کار می‌رود. امام سجاد(ع) در دعای 47 صحیفه سجادیه می‌فرمایند: «وَ یُؤَیَّدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً فِی‏ تَوْفِیَتِهِ»؛[11] و هر کس در کامل بجا آوردن (رعایت آداب) آن کوتاهى ننمود [توسط خداوند] تأیید و کمک شود».
2. در متن حدیث باید یک حرف «إلی» مقدر باشد و مقصود از نزع نیز همان متمایل شدن باشد؛ یعنی «نزع فی مشیه إلی طرفیه أو إلی یمینه و شماله»؛ چنانچه در زبان عربی می‌گویند «کان هذا ینزع فى لفظه إلى الرّوم، و هذا إلى الفرس، و لا یستمرّ لسانهما على العربیّة استمرارا»؛[12] زبان این یکی در حرف زدن به سمت زبان رومی و آن دیگری به سمت زبان فارسی متمایل ‌شده و نمی‌توانستند به طور مداوم و براحتی عربی صحبت کنند.
البته ادامه روایت که امام(ع) راه رفتن پدرشان را توصیف می‌نمایند: «امام سجّاد(ع) چنان راه مى‏رفت گویى که بر سر او پرنده‏اى نشسته است، در راه رفتن جانب راستش بر چپش پیشى نمى‏گرفت»، می‌تواند قرینه‌ای بر تأیید معنای دوم باشد.[13]
نکته: ممکن است کسی در این روایت اشکال کند که آیا امام(ع) دست به نیت خوانی آن فرد سائل زده‌اند و ناخواسته از باطن او خبر داده‌اند؟!
در پاسخ باید گفت؛ نوع معاشرت، پوشش و نشست و برخاست هر قومی، تابع عرف مردمان همان دیار است. در این روایت نیز راوی با توجه به فهم خود و عرف جامعه پیرامونی و توصیفی که از راه رفتن آن مرد سائل دارد، به خوبی به راه رفتن متکبرانه او واقف است و تنها تعجب او از این جانب است که آیا فرد نیازمند و بی‌مال و اموال هم می‌تواند متکبرانه و خرامان راه رود؟! در این‌جاست که امام(ع) او را آگاه می‌کند که تکبر می‌تواند در هر فرد با هر جایگاهی رخ دهد. مانند آنچه در زهد گفته‌اند که داشتن زهد رابطه مستقیمی با فقر و غنا ندارد. چه بسا فردی پولدار باشد ولی چون به اموال خود وابستگی و تعلقی ندارد، زاهد باشد و در نقطه مقابل، گدایی وابسته کشکول گدایی خویش باشد.[14]
 

[1]. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج ‏15، ص 382، قم، چاپ اول، 1409ق.
[2]. در برخی نسخه‌های کتاب المحاسن (چاپ دار الکتب الاسلامیه) با عبارت «ینزغ» به معنای فساد و تباهی آمده است که با توجه به معنا و نظر به باقی نسخه‌ها به نظر می‌رسد، اشتباه نسخ باشد (چنانچه خیلی بعید است که راوی فساد راه رفتن آن مرد را بگوید و سپس از این‌که امام او را متکبر خوانده است، تعجب کند!). چنانچه در برخی دیگر از کتب روایی «مشیته» نیز آمده است که فرقی با آنچه در روایت متن آمده است، ندارد.
[3]. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص 571، انتشارات الهادی، قم، 1405 ق.
[4]. ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج 5، ص 415، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، چاپ اول، 1404ق؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 1، ص 357، هجرت، قم، چاپ دوم، 1410ق.
[5]. ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 2، ص 85، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.
[6]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق، مصحح، عطار، احمد عبد الغفور، ج 3، ص 1289، دار العلم للملایین، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
[7]. آل عمران، 152. «در کار [جنگ و بر سر تقسیم غنایم‏] با یکدیگر به نزاع پرداختید [و ادامه دادید]».
[8]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 12، ص 79، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش.
[9]. «أغرق‏ فى الشى‏ء: جاوز الحد، و أصله من نَزع‏ السهم‏»؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المحکم و المحیط الاعظم، ج 5، ص 384، دار الکتب العلمیه، بیروت، بی‌تا.
[10]. جزری، ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 3، ص 361، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، چاپ اول، 1367ش.
[11]. علی بن الحسین علیه السلام (امام چهارم)، الصحیفة السجادیة، ص214، دفتر نشر الهادی، قم، چاپ اول، 1376ش.
[12]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 3، ص 19، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[13]. البته بعید نیست که بگوییم خرامان و کشان کشان راه رفتن که در معنای اول نیز گذشت، به نوعی موجب تکان خوردن بیشتر دست‌ها و تمایل آنها به اطراف بدن هم می‌شود.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها

  • تعداد فرزندان حضرت علی (ع)، و نام ایشان و نام مادران آنان چه بوده است؟
    793397 معصومین 1387/06/05
    شیخ مفید در کتاب ارشاد تعداد آنها را 27 تن از دختر و پسر دانسته و پس از آن گفته است: عده‏ای از علمای شیعه گویند که فاطمه پس از وفات پیامبر (ص) جنینی که پیامبر او را محسن نامیده بود سقط کرد. بنابر قول این عده، فرزندان آن حضرت ...
  • معنای ذکر «لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم» چیست و این ذکر چه آثار و برکاتی دارد؟
    757138 حدیث 1396/06/14
    «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»؛ یعنی هیچ نیرو و توانى جز از سوى خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست‏. واژه «حول» در لغت به معنای حرکت و جنبش،[1] و «قوّة» به معنای استطاعت و توانایی است.[2] بنابر ...
  • آیا خداوند به نفرینی که از دل شکسته باشد، توجه می کند؟ یا فقط دعاهای مثبت را اجابت می کند؟
    680935 Practical 1390/07/12
    نفرین در آموزه های دینی ما مسئله ای شناخته شده است، چنان که در آیات و روایات آمده است: "بریده باد هر دو دست ابو لهب"؛ "از نفرین مظلوم بترسید که نفرین مظلوم به آسمان می رود". و... . منتها همان گونه که دعا برای استجابت، نیازمند شرایط است، ...
  • حکم زنا با زن شوهردار چیست؟
    659345 Laws and Jurisprudence 1387/05/23
    زنا خصوصا با زن شوهر دار یکی از گناهان بسیار زشت و بزرگ به شمار می آید ولی بزرگی خداوند و وسعت مهربانی او به حدی است، که اگر گنهکاری که مرتکب چنین عمل زشت و شنیعی شده واقعا از کردۀ خود پشیمان باشد و ...
  • عقیقه و احکام و شرایط آن چیست؟
    648885 Practical 1391/02/11
    عقیقه عبارت است از: کشتن گوسفند یا هر حیوانی که صلاحیّت قربانی کردن داشته باشد، در روز هفتم ولادت فرزند، جهت حفظ فرزند از بلاها. پرداخت قیمت آن کفایت از عقیقه نمی‌کند. بهتر است عقیقه و فرزندی که برایش عقیقه می‌شود، از حیث جنسیت مساوی باشند، ولی ...
  • آیا کاشت ناخن مانع غسل و وضو است؟
    600828 Laws and Jurisprudence 1387/12/04
    در غسل و وضو، باید آب به اعضای بدن برسد و ایجاد مانعی در بدن که رفع آن مشکل یا غیر ممکن است، جایز نیست، مگر در صورتی که ضرورتی آن را اقتضا کند و یا غرض عقلائی مشروعی در این امر وجود داشته باشد.در هر حال، اگر مانعی ...
  • فضیلت و آداب و شرایط نماز جمعه چیست؟ و به چه صورت خوانده می‌شود؟
    580189 نماز جمعه 1389/09/10
    در مورد جایگاه و فضیلتش نماز جمعه همین بس که سوره‌ای از قرآن به نامش می‌باشد.نماز جمعه یک از عباداتی است که به جماعت خوانده می‌شود. این نماز دو خطبه دارد که با حمد و ثنای الهی شروع می‌شود و امام جمعه در این خطبه‌ها باید مردم را به تقوای ...
  • آیا ارتباط انسان با جن ممکن است؟
    565023 جن 1386/02/01
    قرآن مجید وجود جن را تصدیق کرده و ویژگی‌‏های زیر را برای او برمی‌شمارد:جن موجودی است که از آتش آفریده شد، بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است.[1]دارای علم، ادراک، تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال ...
  • اصول و فروع دین را نام برده و مختصراً توضیح دهید؟
    564300 Laws and Jurisprudence 1387/09/23
     دسته بندی اصول دین و فروع دین به این شکلی که در میان ما متداول است از احادیث و روایات ائمه (ع) اخذ نشده است؛ بلکه دانشمندان علوم دینی معارف دینی را به این صورت دسته بندی کردند. تاریخ بحث ها در باره به نیمه دوم قرن اول هجری باز ...
  • طبق فتوای رهبر، نماز مغرب و عشا چه زمانی قضا می شود؟
    559870 Laws and Jurisprudence 1385/10/20
    پاسخ دفتر مقام معظم رهبری: آخر وقت نماز مغرب و عشا نصف شب شرعى است (15/11 ساعت بعد از  ظهر شرعی) و احتیاط آن است که اگر تا آن موقع نماز را نخوانده است، تا طلوع فجر به قصد ما فى‌الذمّه[1] به­جا ­آورد و پس از آن نماز قضا مى‌شود