جستجوی پیشرفته
بازدید
20169
آخرین بروزرسانی: 1398/07/08
خلاصه پرسش
چگونه به عدم باز می‌گردیم؟
پرسش
چگونه به عدم باز می‌گردیم؟
پاسخ اجمالی

منظور از "برگشت به عدم" چیست؟ آیا منظور، برگشتن به حالت قبل از تولد است؟ مثل کسانی که می‌گویند کاش متولد نشده بودیم.

بدیهی است که راهی برای برگشتن به حالت گذشته وجود ندارد؛ زیرا زمان گذرا است و با خواست و میل و ارادۀ ما از حرکت باز نمی‌ایستد و به عقب هم بر نمی‌گردد. پس بازگشت به عدم به این معنا امکان پذیر نیست. اما اگر منظور از عدم "مرگ" است، باید توجه داشت که مرگ، عدم نیست، بلکه دگرگونی از حالتی به حالت دیگر و انتقال از عالمی به عالم دیگر است.

بنابراین، با قبول این نظر، مرگ در واقع تکامل و حرکت به جلو محسوب می‌شود؛ چنانچه مولوی سروده است:

از جمادی مردم و نامی شدم

و از نما مردم، به حیوان سر زدم

مردم از حیوانی و آدم شدم

پس چه ترسم، کی ز مردن کم شدم

حمله ی دیگر بمیرم از بشر

تا برآرم از ملائک بال و پر

بار دیگر از ملک قربان شوم

آنچه اندر وهم ناید، آن شوم

پس عدم گردم عدم[1]، چون ارغنون

گویدم که "انا الیه راجعون".[2]

یعنی، آدم شدن در پی گذر از مراحلی؛ مانند جسم بودن، گیاه شدن و حیوان شدن است. در واقع هرکدام از این مراحل سه‌گانه در پی مرگ مرحلۀ قبل به دست آمده است،[3] پس نتیجه می‌گیرد، الآن هم که بمیرم، به نابودی و فنا و عدم نمی‌رسم، بلکه به مرحلۀ بالاتری صعود می‌کنم و آن عالم ملائک و فرشتگان است.

فلاسفه هم زنده شدن پس از مرگ را بازگشت از عدم نمی‌دانند و معتقدند که "اعاده معدوم بعینه" ممتنع و محال است،[4] و اگر کسی گمان کند که قیامت و معاد، اعادۀ معدوم و به وجود آمدن دوبارۀ چیزی است که معدوم و نابود شده است، به خطا رفته؛ زیرا اولا: با مرگ، چیزی نابود نمی‌شود، بلکه مرگ نوعی استکمال است و با جدا شدن روح از بدن،- روح که حقیقت واقعی انسان را تشکیل می‌دهد- به حیات خود ادامه می‌دهد و حتی توانایی و قدرت او بسیار بیشتر از زمانی است که تدبیر بدن را به عهده داشت. ثانیاً: معاد و قیامت به معنای به وجود آمدن دوباره و پس از عدم نیست، بلکه به معنای عود و بازگشت است که منظور از آن، بازگشت به سوی خدا است، نه بازگشت از عدم به وجود.

پس به طور خلاصه باید گفت: بازگشت به عدم معنا ندارد و راهی برای آن نیست.[5] ،[6]


[1]. بدیهی است که منظور از عدم در این کلام، عدم به همان معنایی است که مولوی در ابیات بالا بدان اشاره کرده است؛ یعنی از حالتی به حالت بالاتر رفتن.

[2]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم ، ص 512 .

[3]. طبق دیدگاه مکتب صدرایی این مرگ از نوع لبس بعد از لبس است، نه خلع بعد از لبس.

[4]. برای آگاهی از ادلۀ فلاسفه، ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 25-22، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1404ق، 1362ش.

[5]. در فلسفه، این بحث مطرح است که آیا موجود معدوم می‌شود؟ و اگر هیچ موجودی معدوم نمی‌شود، آیا این قانون مستلزم ازلیت و ابدیت اشیا است، یا نه؟ در این مقوله از دو راه استدلال شده است، راه تجربی که از طرف لاوازیه بیان شد، و راه فلسفی. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه، پاورقی، مطهری، مرتضی، ج 3، ص 121- 111؛ طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 326.

[6]. ر. ک: (چگونگی معاد و دلایل آن از دیدگاه فلاسفه و متکلمان)، 5373.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها