جستجوی پیشرفته
بازدید
22675
آخرین بروزرسانی: 1404/06/02
خلاصه پرسش
پیروان هر پیامبری بهترین افراد آن امت‌اند، پس چرا شما شیعیان، یاران و اصحاب پیامبر ما(ص) را کافر می‌دانید؟
پرسش
سنّت‌های تکوینی و تشریعی شهادت می‌دهند که پیروان هر پیامبری بهترین افراد آن امت‌اند، اگر از پیروان هر دینی پرسیده شود که بهترین افراد امت شما چه کسانی هستند خواهند گفت: یاران پیامبران. اگر از پیروان تورات پرسیده شود که بهترین افراد امت شما چه کسانی هستند خواهند گفت یاران موسی(ع)، و اگر از پیروان انجیل پرسیده شود که بهترین افراد امت شما چه کسانی هستند می‌گویند: یاران عیسی(ع)، و همچنین اصحاب سایر پیامبران از دیگر پیروان شان بهتر و برترند. چون که یاران پیامبران در دوران وحی می‌زیستند و پیامبری و پیامبران را بهتر می‌شناختند. پس چرا شما شیعیان، یاران و اصحاب پیامبر ما(ص) را کافر می‌دانید و حال آن‌که رسالت پیامبر رسالتی جاودانی و فراگیر است. و او شریعت ساده و کامل را به ارمغان آورده است. و پیامبران و کتاب‌های آسمانی گذشته به آمدن او مژده داده‌اند، باز می‌پرسیم چگونه اصحاب او را که ایشان(ص) را یاری کردند، و به او ایمان آوردند، کافر قرار می‌دهید؟! پس شما چه چیزی برای رسالت محمدی گذاشته‌اید؟ وقتی شما می‌گوئید نزدیک‌ترین یاران پیامبر(ص) مرتد شده‌اند، چه ارزشی برای این شریعت الهی قایل هستید؟ زیرا اگر چنان باشد که شما می‌گویید مسلمانانی که بعد از اصحاب آمده‌اند به طریق اولی کفر خواهند ورزید، چون شما می‌گوئید آنان‌که به خاطر خدا و پیامبرش از جان و مال خود گذشتند، و با پدران و برادرانشان جنگیدند، و بعد از وفات پیامبر(ص) شهرها و آبادی‌ها را با شمشیر فتح نمودند، و علم و قرآن را به همه جا رساندند، مرتد شده‌اند!
پاسخ اجمالی

دلیلی نداریم که افراد معاصر با پیامبران(ص)، لزوما نزد خداوند، ارزش بیشتری نسبت به سایر پیروان آنان داشته باشند. و شما نیز برای سنت ادعایی خود دلیلی اقامه نکردید. البته، همان‌گونه که دانشمندان شیعه، بارها اعلام نمودند، ما صحابه را کافر و مرتد؛ بدان معنایی که در ذهن شما است، تلقی نمی‌کنیم؛ اما با استناد به قرآن کریم و تفاسیر مورد قبول شما، این مطلب را نیز نمی‌پذیریم که ارتداد افراد موجود در زمان وحی، به طریق اولی، کفر و ارتداد نسل‌های آینده آنان را نیز در پی خواهد داشت. و یا این‌که اندک بودن پیروان واقعی پیامبران، دلیلی بر عدم حقانیت و بی‌ارزش بودن رسالت آنان است. و نیز بر خلاف برخی مستشرقین غربی، معتقدیم که اسلام، تنها با شمشیر پیشرفت نکرده؛ بلکه آموزه‌های آسمانی اسلام، که مطابق با فطرت انسان‌ها بوده، زمینه‌ی پیشرفت اسلام را فراهم نموده است.

 

پاسخ تفصیلی

پرسش مطرح شده در حقیقت به موضوعات مختلفی بازگشت می‌کند که باید جداگانه بررسی شود:

  1. آیا اشخاصی که در زمان پیامبران(ع) و نزول وحی می‌زیستند، ارزش و اعتبار بیشتری نسبت به پیروان دیگری که در نسل‌های بعد به وجود می‌آیند، داشته و این سنتی الهی است؟
  2. آیا شیعه می‌گوید که صحابه پیامبر(ص) کافر و مرتد شدند؟
  3. آیا اگر اشخاصی که در زمان پیامبران بودند، از آنان روی برگردانند، به طریق اولی، پیروان آنها در نسل‌های بعد نیز باید همین‌گونه باشند؟
  4. آیا بر فرض اعتقاد به ارتداد مؤمنان و پیروان، از ارزش رسالت پیامبران چیزی کاسته خواهد شد؟
  5. آیا اسلام، تنها با قدرت شمشیر صحابه بود که عالم‌گیر شد؟

اکنون به همین ترتیب به بررسی مطالب فوق می‌پردازیم:

در ابتدای پرسش، سخن از سنتی به میان آوردید که بر اساس آن، پیروان هر پیامبر، بهترین افرادند که البته هیچ دلیل و مستندی برای این ادعا ارائه نفرمودید.

ما در آغاز بررسی پرسش، نخست ترجمه آیاتی از قرآن را ذکر می‌کنیم و شما را به دقت در آن فرامی‌خوانیم.

خداوند خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید:

«اگر منافقین و افرادی که در مدینه شایعه‌سازی می‌کنند، از این کار زشت خود دست برندارند، ما تو را بر آنان مسلط می‌کنیم که در پی آن، چنین افرادی نتوانند در همسایگی تو در این شهر باقی بمانند. در این صورت، آنها اشخاص لعنت شده‌ای خواهند بود که هر کجا یافت شوند، دستگیر شده و به هلاکت خواهند رسید! این سنتی الهی است که در امت‌های گذشته نیز وجود داشته و قابل تبدیل نیست.[1]

بعد از مطالعه این آیه باید بدانیم که اولا: مخاطب این آیه، اشخاصی هستند که به ظاهر مسلمان بوده و از صحابه و یاران پیامبر(ص) به شمار می‌آمدند.[2] ثانیا: منافقان و شایعه‌پراکنان، منحصر به افراد خاصی نبودند که مانند عبدالله بن ابی، به نفاق مشهور باشند؛ بلکه این افراد به صورت ناشناس در میان اصحاب پیامبر(ص) پراکنده بودند و نفاق آنان در حدی بود که خداوند خطاب به پیامبرش می‌فرماید که حتی تو هم نمی‌توانی آنها را تشخیص دهی و فقط ما آنان را می‌شناسیم.[3] با توجه به صراحت این آیات، آیا باز هم معتقدید که تمام اصحاب پیامبران، تنها بدین دلیل آن که که در زمان وحی می‌زیستند، از بهترین افراد بودند؟!

شاید بگویید که این آیات مخصوص منافقان بوده و شامل صحابه بزرگوار نمی‌شود! که در این زمینه، باید بگوییم تا کنون هنوز دانشمندی از اهل‌سنت، تعریف دقیقی از صحابه ارائه نکرده تا با استناد به آن بتوانیم دریابیم صحابه‌ای که واجب الاحترام‌اند، چه کسانی هستند!

اگر صحابه، شامل تمام افراد به ظاهر مسلمانی شود که در زمان وحی می‌زیستند، نمی‌توانیم احترام به آنان را واجب بدانیم؛ چون برخی آنها، طبق این آیات مورد لعن خداوند قرار گرفته‌اند!

و اگر صحابه را به یاران خاص و خالص پیامبر(ص) تفسیر کنیم، اولا: چگونه می‌خواهیم آنان را بشناسیم، در حالی که به تصریح خداوند، حتی پیامبر(ص) قدرت شناسایی آنها را نداشت! و آنان در میان مسلمانان پراکنده بودند. ثانیا: ما شیعیان نیز احترام چنین اصحاب خاصی را واجب می‌دانیم، هر چند در مصادیق و تعداد آنها با سایر فرق اسلامی اختلافاتی داشته باشیم.

با مطالعه در تاریخ امت‌های قبل نیز، مشابه چنین وضعیتی را می‌یابیم. به عنوان نمونه، در قرآن و تفسیر آن می‌خوانیم حضرت موسی(ع) به بنی‌‌اسرائیل فرمان داد تا وارد سرزمین مقدس شوند و به دلیل نافرمانی از این دستور، مرتد نشوند، ولی آنها نافرمانی کردند (طبیعتا مرتد شدند)، تا جایی که موسی(ع) به خداوند عرضه داشت که من کسی جز خود و برادرم را در اختیار ندارم و خداوند به همین دلیل، آنها را چهل سال در بیابان آواره نمود.[4] و موسی(ع) و هارون(ع) هر دو در این بیابان از دنیا رفتند، ولی بعد از چهل سال، حضرت یوشع(ع) به همراهی جمعی از بنی‌اسرائیل، سرزمین مقدس را فتح کرد.[5]

منصفانه نظر دهید، آیا پیروان نافرمان موسی(ع) چون در زمان او بودند، قابل تقدیرند، یا پیروانی که بعدها آمده و به همراه یوشع(ع)، فرمان چهل سال قبل موسی(ع) را اجرا نمودند؟!

همچنین، ما و شما معتقدیم که مهدی موعود(عج) روزی دنیا را پر از عدل و داد خواهد نمود، کاری که صحابه معاصر با پیامبر(ص) از عهده آن برنیامدند! ما پیروان خالص مهدی(ع) را از برخی صحابه نافرمان پیامبر(ص) برتر و والاتر می‌دانیم.

در ارتباط با قسمت بعدی پرسش، باید گفت، اگر منظور از ارتداد، همان است که موسی(ع)، اصحاب خود را از آن برحذر داشت، ولی آنان گرفتارش شدند.[6] و اگر مراد از کفر همان است که عیسی(ع) بوی آن را از میان اکثریت اصحاب خود استشمام نمود،[7] ما نیز معتقدیم که برخی صحابه دچار لغزش‌هایی شدند که بسیاری از آنها نیز بعدها آن‌را جبران کردند؛ اما کفر و ارتداد صحابه؛ به معنای شرک و بت‌پرستی آنان، مورد پذیرش ما نیست.[8]

البته باید بدانید، این تنها شیعه نیست که معتقد به بروز چنین لغزش‌ها و خطاهایی از جانب برخی صحابه است؛ بلکه کتاب‌های اهل‌سنت نیز مملو از نقل حکایاتی است که بر این امر دلالت دارد. در این‌جا به یک نمونه آن با استناد به یکی از قدیمی‌ترین منابع روایی آنان اشاره می‌کنیم:

راوی می‌گوید: زمانی که بعد از فتح مکه، به همراه دیگر مسلمانان، با پیامبر(ص) روانه حنین بودیم، مشاهده نمودیم که در آن حوالی، درخت سدری به نام «ذات انواط» وجود داشت و کافران در کنار آن اجتماع نموده و سلاح خود را به آن آویزان می‌کنند. ما هم به درخت سدر بزرگ و سرسبزی برخوردیم و به پیامبر(ص) عرضه داشتیم که این درخت را برای ما مانند ذات انواط آنان قرار ده! پیامبر(ص) فرمود: سوگند به کسی که جانم در دستان او است، بنی‌اسرائیل به موسی(ع) گفتند که برای ما خدایی مانند خدایان کفار قرار ده .... شما هم مشابه همان موضوع را مطرح نمودید!(به هوش باشید) تمام وقایع بنی‌اسرائیل برای شما تکرار خواهد شد![9]

آیا این ماجرا که در زمان وحی اتفاق افتاد، لغزش کوچکی بود؟ و آیا شیعیان آن را نقل کرده‌اند تا همواره، انگ مخالفت با صحابه را به آنها بچسبانید!؟ ما با تمام احترامی که برای صحابه قائلیم، ولی این امکان را دور از نظر نمی‌داریم که آنان و رفتاشان قابل نقد است.

در بخش بعدی پرسش، اولویتی را بیان نمودید که به هیچ وجه قابل پذیرش نیست. استدلال شما این بود که اگر صحابه پیامبری، کافر و مرتد شوند، افرادی که بعد از آنها به وجود می‌آیند، به طریق اولی چنین خواهند شد! نمی‌دانیم، چرا ما شیعیان، همواره متهم به دوری از قرآن می‌شویم، در حالی که دیگران؛ بدون مطالعه این کتاب آسمانی؛ اقدام به طرح انتقاد از ما می‌کنند!؟

خداوند به صراحت، صحابه را تهدید نمود و به آنها می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردید! هر کس از شما مرتد شود، پس به زودی خداوند گروهی را برخواهد انگیخت که خدا آنها را دوست دارد و آنان نیز عاشق خدایند، این افراد جدید، در مقابل مؤمنان، ذلیل و در مقابل کافران، با عزت و اقتدارند، آنها در راه خدا جهاد نموده و از نکوهش هیچ ملامت‌گری باک ندارند»![10]

به اجماع تمام مفسران، افراد مورد تهدید، اشخاصی بودند که در زمان وحی می‌زیستند و در مورد اشخاص جدید اختلاف نظر وجود دارد که ما آنها را افرادی می‌دانیم که در کنار امام علی(ع) با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگیدند.[11] و بیشتر اهل‌سنت معتقدند که آنها کسانی هستند که در ایام ابوبکر به جنگ با اصحاب رده روانه شدند.[12]

قضاوت در این مورد مبحث جدایی است که باید در جای خود بدان پرداخته شود؛ اما ایراد ما این است که طبق هر دو تفسیر، قیاس اولویت ادعایی شما مورد مناقشه قرار می‌گیرد!

ما با این‌که صحابه رسول الله(ص) را از برترین امت می‌دانیم، ولی با این وجود، معتقدیم که حتی اگر تمام آنها کافر و مرتد هم می‌شدند، زیانی به محتوای رسالت محمدی وارد نمی‌آوردند؛ چون رسالت پیامبران، تنها با تعداد پیروانشان سنجیده نمی‌شود؛ بلکه حق همواره حق است، اگر چه یاور و پشتیبانی هم نداشته باشد و با مطالعه قرآن و نگاهی به زندگی رسولان الهی به این واقعیت رهنمون خواهیم شد. به عنوان نمونه:

  1. از ارزش و اعتبار رسالت حضرت نوح(ع)، به دلیل این‌که بعد از 950 سال تنها موجب ایمان افراد بسیار اندکی گردید،[13] چیزی کاسته نشد!
  2. رسالت حضرت لوط(ع) که بعد از تبلیغ فراوان، نتوانست قوم خود را راهنمایی کند و حتی همسرش نیز در کنارش قرار نگرفت و سرانجام عذاب الهی شامل حال آنان شد، رسالت بی‌ارزشی نبود.[14]
  3. حضرت هود(ع)، حضرت صالح(ع)، حضرت شعیب(ع) و حضرت یونس(ع) نیز افراد ناموفقی نبودند، با این‌که تنها موفق به هدایت افراد اندکی شدند!
  4. هنگامی که موسی(ع) دچار نافرمانی تمام اصحاب خود، جز برادرش هارون(ع) گردید و صحابه خود را افراد فاسقی برشمرد،[15] نمی‌توانیم در محتوای رسالت او دچار تردید شویم!
  5. عیسی(ع) از صحابه خود احساس کفر نمود،[16] و بسیاری از اصحاب او در زمان حیات ایشان، دچار سه‌گانه پرستی شدند که در پی آن خداوند از این رسول بزرگوار پرسید که آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را خدای خود قرار دهید!؟[17] آیا می‌توانیم بگوییم که عیسی(ع) رسالت خود را به خوبی انجام نداده بود؟!
  6. و در نهایت آیا اگر همان‌گونه که بیان شد، برخی صحابه رسول الله(ص) خواستار تعیین درختی برای پرستش شدند، و یا برخی دیگر از آنها، مانع نگارش وصیت ایشان در واپسین لحظات عمرشان گردیدند،[18] ما در رسالت ایشان شک می‌کنیم؟!

خیر، این‌گونه نیست؛ بلکه ما رسالت تمام پیامبران(ع) و به ویژه رسول گرامی اسلام(ص) و انذار و بشارت آنان را حجتی از جانب پروردگار خود می‌دانیم، تا مردم بهانه‌ای نزد خداوند نداشته باشند.[19] و کم یا زیاد بودن تعداد پیروان خالص آنان را دلیلی بر حقانیت آنان ارزیابی نمی‌کنیم!

در مورد قسمت پایانی پرسش شما که شمشیر صحابه و جهاد آنان را دلیل بر پاکی و عدم انحراف تمامشان تلقی نمودید، باید گفت؛ اولا: اگر بنابر آن باشد که هر کس بیشتر در راه اسلام شمشیر زد، سخن او برحق باشد، در میان تمام فرقه‌های اسلامی شکی نیست که در زمان حیات پیامبر(ص)، این اما علی(ع) بود که بیشترین جهاد را در راه خدا انجام داد و پایه‌های اسلام توسط ایشان مستحکم گردید. با مطالعه در تاریخ مشخص می‌شود که بسیاری از صحابه، حتی افراد سرشناسی از آنها؛ استقامت لازم را در میدان جنگ نداشتند.[20] و بسیاری از آنها نیز مورد توبیخ خداوند قرار گرفتند که چرا هر زمان که فرمان جهاد صادر می‌شود، به زمین می‌چسبید؟![21] اما علی(ع) هیچ‌گاه فرار نکرد و کرّار غیر فرّار لقب گرفت. پس اگر جهاد و شجاعت هم ملاک باشد، به یقین باید مطیع امر علی(ع) بود و حق را در طرفداری از او که به فرموده پیامبر(ص) هارون این امت است،[22] جست‌وجو نماییم و بدانیم که ایشان بعد از رحلت پیامبر(ص) تا زمانی که فاطمه(س) همراه او بود؛ با دیگر صحابه همقدم و همراه نبود[23] و شما یا باید هوادار عقیده او باشید و یا او را در این مورد، نکوهش نمایید و عقیده دیگر اصحاب را ترجیح دهید که می‌دانیم در مقایسه با علی(ع)، آنها متحمل زحمات کمتری در راه حفظ اسلام گردیدند.

ثانیا: ما پیشرفت اسلام را تنها در سایه شمشیر صحابه نمی‌دانیم؛[24] بلکه این حکمت و موعظه و جدال علمی نیکو[25] بود که اسلام را در میان جهانیان گسترش داده است. حتی به عنوان نمونه، اکنون که امام علی(ع) و شمشیر او در میان ما نیست، سخنان برجای مانده از ایشان، که قسمت کوچکی از آن در نهج البلاغه ثبت شده است، راهنمای زندگی ما است.


[1]. احزاب، 60- 62.

[2]. طبری، ابوجعفر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 22، ص 34، بیروت، دار المعرفه، 1412ق.

[3]. توبه، 101.

[4]. مائده، 20- 26.

[5]. جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 118.

[6]. مائده، 21.

[7]. آل عمران، 52.

[8]. ر. ک: «صحابه از دیدگاه شیعه»؛ «کفر و نفاق صحابه از نگاه شیعه»؛ «دشمنی اصحاب نسبت به هم دیگر و فتح مسلمانان».

[9]. احمد بن حنبل، المسند، ج 5، ص 218، بیروت، دار صادر، بی تا.

[10]. مائده، 54.

[11]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 36، ص 32- 33، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.

[12]. ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 123، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.   

[13]. عنکبوت، 14؛ هود، 40.

[14]. هود،81؛ عنکبوت، 33.

[15]. مائده، 25.

[16]. آل عمران، 52.

[17]. مائده، 116؛ ر. ک: «فلسفه پرسش خداوند از عیسی(ع) با توجه به علام الغیوب بودن».

[18]. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج 5، ص 137- 138، بیروت، دار الفکر، 1401ق.

[19]. نساء، 165.

[20]. ر. ک: تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 120.  

[21]. توبه، 38.

[22]. صحیح بخاری، ج 4، ص 208؛ ج 5، ص 129.

[23]. همان، ج 5، ص 82- 83.

[24]. ر. ک: «دشمنی اصحاب نسبت به هم دیگر و فتح مسلمانان».

[25]. نحل، 125.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها