لطفا صبرکنید
63773
- اشتراک گذاری
احکام و قوانینی که از سوی خداوند برای بشر وضع شده است، مطابق نظام تکوین، حقایق جهان هستی و ساختار وجودی انسان است. از آنجا که ساختار وجود جسمی و روحی زن با مرد متفاوت است، وظایف، تکالیف و احکام این دو نیز مساوی نیست. یکی از تکالیف، ادای شهادت نزد قاضی است که باید مطابق واقع باشد و تحت تأثیر عواطف و احساسات و عوامل غیر واقعی نباشد، تا حقی از کسی ضایع نشود. بدین جهت در بعضی موارد، اصلاً شهادت زنها قبول نمیشود، همانطور که در بعضی موارد نیز اساساً شهادت مردها پذیرفته نیست و در بعضی موارد شهادت دو زن به جای یک مرد قبول میشود و... .
علاوه بر این، باید توجه داشت گواهی دادن یک وظیفه و مسئولیت است، نه یک حق. پس اگر شهادت برخی از افراد در دادگاه پذیرفته نشود، یا کمتر پذیرفته شود، گویای سهلتر بودن تکلیف و مسئولیت آنان است، نه تضییع حقوق آنها.
توجه به نکاتی میتواند ما را در دستیابی به حقیقت، یاری رساند:
- در بسیاری از حقوق و جزائیات اسلام، مرد و زن با هم تفاوتهایی دارند. مثلاً اگر مردی مرتد شود با شرایطی حکم او قتل است، ولی اگر زنی مرتد شود حکم او قتل نیست. یا اسلام وظایفی را بر دوش مرد قرار داده که بر عهده زن قرار نداده است، و یا وظایفی برای زنان مقرر شده است که بر مردان مقرر نشده است. دلیل این تفاوتها، متفاوت بودن مکانیسم خلقی زن و مرد است؛ زیرا روحیات و اخلاق زن و مرد یکجور نیست. بر این اساس توقعی که خداوند از زن دارد با توقعی که از مرد دارد یکی نیست. خداوند زن را برای امری خلق کرده و مرد را برای هدف دیگری آفریده است. این دو اگرچه از یک جنساند، ولی هرگز با هم مساوی نیستند. بنابر این عدالت اقتضا میکند که وظایف و تکالیف آنان هم یکسان نباشد؛ چرا که اگر یکسان باشد خلاف عدالت پروردگار است.
- از نظر اسلام بحث ادای شهادت و اطلاعرسانی به قاضی، هرگز به منزلۀ یک امتیاز نیست، بلکه یک وظیفه و تکلیف و مسئولیت است؛ یعنی برای اینکه حقوق دیگران پایمال نگردد، اسلام این وظیفه را بر عهدۀ انسانهایی که از موارد اختلاف بین افراد اطلاع دقیق دارند، قرار داده است تا در حضور قاضی واقعیت را بیان کنند و به آن شهادت دهند. به همین جهت قرآن کتمان شهادت را حرام اعلام نموده است.[1]
پس اگر شهادت کسی در دادگاه پذیرفته نشود، یا کمتر پذیرفته شود، گویای سهلتر بودن تکلیف و مسئولیت او است، نه تضییع حق وی.
- بیقین تکلیف ادای شهادت با خلقت و روحیات و نقش مرد و زن، ارتباط مستقیم دارد، اگرچه ربطی به نقص یکی و کمال دیگری ندارد؛ زیرا در بعضی موارد که شهادت مربوط به مسائل خاص زنان باشد، اصلاً شهادت مردان مورد قبول نیست؛ چون اساسا مرد در آن موارد نمیتواند شاهد باشد. همانطوری که زنان از شهادت در برخی امور دیگر معاف شده و در انحصار مردان قرار داده شده است. و در برخی امور شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد قرار داده شده و پذیرفته است.
همه این قوانین بر پایه حکمت و هماهنگی بین نظام تشریع،[2] با نظام تکوینی[3] بنا نهاده شده است. البته نظام تشریع، اگر برگرفته، منطبق و هماهنگ با نظام تکوینی نباشد، فاقد ارزش است. ارزش و توانمندی نظام تشریع به میزان انطباق آن با ظرفیتهای وجودی موجود در نظام تکوینی است.
توضیح اینکه در نظام تکوین بین زن و مرد از چند جهت تفاوتهای زیادی وجود دارد:
- از جهت اعضا و جوارح: دو جنس زن و مرد در تمامی اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحی که به عضو جنسی و تولید مثل مربوط است، و چه غیر آن. رویش مو در بدن زن و مرد، چربی زیر پوست، بافتها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل و وزن حجمی استخوانها، مقدار مواد آلی و کانی در استخوانها، درشتی عضلات، زور بازو، شکل هندسی و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، میزان و تعداد تنفس در دقیقه، قد، وزن، ارتعاشات صوتی، ترشحات بدن، میزان گلبولهای سفید و قرمز در خون، گنجایش و حجم ریه، و الگوی رشد جسمانی در آغاز از دو جنس نرینه و مادینه. خلاصه اینکه همه چیز در زن و مرد حتی در یک تار مو متفاوت است.[4]
- از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالی، رفتار عاطفی و حمایت کننده، از ویژگیهای زنانه است. در برابر این امور، پرخاشگری، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگیهای مردان بر شمردهاند.[5]
نیز گفتهاند: داشتن دلی پر مهر و عاطفه و احساساتی آتشین، جلوهگری، دلربایی، آرایشگری، دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتی از خصایص زنان است.[6]
زن در تقلید، مدپرستی، تجمّلپرستی، خنده و گریه از مرد پیش قدم است.[7]
زنان به جهت اینکه از نیروی احساس و عاطفه بیشتری بهرهمندند، از صحنههای احساسی و عاطفی بیشتر متأثر میشوند و به هیجان میآیند.[8]
وقتی که در حوزه تکوین این ویژگیها وجود دارد، در حوزه تشریع برای محکمکاری(بویژه در اموری که مربوط به حقّ النّاس است)، میبایست چارهای اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادتها ضایع نگردد. در اینجا سه صورت متصوّر است:
الف) به جهت غلبه عاطفه، عفت و هیجانات در زنان که زمینهساز فراموشی در برخی امور هیجانی است. همچنین به این جهت که گفته شده زنان زودتر به حالت اطمینان در یک مسئله دست مییابند و زود باورند و راحتتر تحت تأثیر قرار میگیرند، بگوییم شهادت زنان فاقد ارزش است، تا حقوق از طریق شهادت زنان تضییع نگردد.
این سخن ممکن است از جهت دیگر موجب تضییع حقوق دیگران شود و آن شهادت در مواردی است که آگاهی و اطلاع از آن در انحصار زنان است.
ب) بگوییم در تمام موارد شهادت زنان مانند شهادت مردان است و به همان اندازه اعتبار دارد. این سخن موجب میشود که به جهت موارد مذکور از اعتبار قضا کاسته شود و به نوعی حقوق مردم تضییع گردد.
ج) راه حل معتدل: خداوندی که انسانها را آفرید و به همه اسرار نهفته آگاه است، فرمود در اموری که مربوط به حقوق مردم است(حق النّاس، نه حقّ اللَّه) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده شود، لیکن به جهت محکمکاری دو شاهد زن در اموری که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در اموری که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطی، ارزش و اعتبار دارد.
این راه حل و نظریه سوم که عین عدل و منطبق با نظام تکوین است، مورد قبول اسلام واقع شده است.
[1]. بقره، 283.
[2]. نظام تشریع، یعنی قوانینی که به حوزه فعالیتهای اختیاری بشر مربوط است.
[3]. نظام تکوینی، یعنی قوانین، وظایف و مسئولیتهایی که از سوی خلقت بر آدمی فرمانروایی میکند و ربطی به حوزه اختیاری بشر ندارد. در این حوزه برای هر یک از دو جنس نرینه و مادینه وظیفه خاص و هماهنگ با امکاناتی که دارند، در نظر گرفته شده است، به گونهای که انکار آن از هیچ فردی پذیرفتنی نیست.
[4]. پاک نژاد، سید رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ج 19، ص 280 - 293.
[5]. روانشناسی رشد، ج 1، ص 330، تهران، سمت.
[6]. اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ج 19، ص 281.
[7]. همان، ص 295.
[8]. کتاب نقد، ش 12، ص 59.