جستجوی پیشرفته
بازدید
19925
آخرین بروزرسانی: 1401/09/20
خلاصه پرسش
با توجه به تصریح قرآن در ترس نداشتن مؤمنان؛ چرا در دعای روز جمعه به امام زمان(عج) خطاب به خائف می‌نماییم؟
پرسش
مگر نه این‌که براى دوستان خداوند به فرموده قرآن کریم، نه خوفى است و نه حُزنى. (سوره یونس، آیه 62) حال چرا در دعاى روز جمعه خطاب به امام زمان(عج) عرض می‌کنیم: «السلام علیک ایّها المهذب الخائف»؛ سلام بر تو اى پاک نهاد هراسان؟
پاسخ اجمالی

خوف و هراس دو گونه است: ممدوح و مذموم. خوف و هراس مذموم؛ مانند خوف از روزگار، خوف از مردم، خلایق و... این خوف براى دوستان خداوند معنا ندارد؛ از این‌رو امام صادق(ع) فرمود: «مؤمن، غیر از خدا از احدى نمی‌ترسد». و به فرموده قرآن کریم: «این فقط شیطان است که پیروان خود را می‌ترساند. از آنها نترسید و از من بترسید، اگر ایمان دارید».

اما خوف ممدوح و ارزش‌مند خوف از جلال و عظمت الهى است. در این مورد پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هر کس به خداوند عارف‌تر باشد، نسبت به حضرتش هراسان‌تر است».

خوف ممدوح، خوف خواص و بزرگان است که از مشاهده عظمت و جلال و تجلى اسما در قلب حاصل می‌گردد. و خوف حاصل از عظمت حق از لذایذ معنوى است و منافاتى با آیه کریمه: «الا إنّ اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» ندارد، بلکه از صفات کمال کاملان می‌باشد؛ از این‌رو خطاب به امام مهدی(عج) عرضه می‌داریم: «سلام بر تو اى پاک نهاد هراسان و خائف از جلال و جبروت حضرت حق».

پاسخ تفصیلی

خوف و هراس دو گونه است: خوف و هراس ممدوح و خوف و هراس مذموم. خوف و هراس مذموم که براى دوستان خداوند معنا ندارد، خوف از روزگار، خوف از مردم، خوف از دشمن و خلاصه، خوف از خلایق است.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «این فقط شیطان است که پیروان خود را [با سخنان و شایعات بی‌اساس] می‌ترساند. از آنها نترسید و از من بترسید، اگر ایمان دارید».[1]

از ابوذر غفاری نقل شده است: «پیامبر اکرم(ص) مرا وصیت نمود که در راه خداوند از ملامت هیچ ملامت کننده‌اى خوف نداشته باشم».[2]

امام صادق(ع) فرمود: «مؤمن غیر از خداوند، از احدى نمی‌ترسد».[3]

اما خوف و هراسى که ممدوح است و ارزش مند، خوف از جلال و عظمت الهى است.

رسول خدا(ص) فرمود: «هر کس به خداوند عارف‌تر باشد، نسبت به حضرتش هراسان‌تر است».[4] از این‌رو؛ آن پیامبر بزرگوار فرمود: «ترس من از خدا از همه شما بیشتر است».[5]

در همین راستا امام على(ع) فرمود: «خوف، لباس عارفان است».[6]

نتیجه این خوف ارزش مند و ممدوح این است که انسان، پناهنده درگاه الهى می‌گردد. به فرموده على(ع): «اگر از مخلوقات ترسیدى از آنها فرار می‌کنى، اما اگر از خالق ترسیدى به او پناه می‌برى».[7]

مراتب خوف

خواجه عبدالله انصارى می‌گوید: از میدان تواضع میدان خوف زاید. قوله تعالى: «و امّا من خاف مقام ربّه»؛ خوف ترس است و ترس، حصار ایمان است. و تریاق تقوا و سلاح مؤمن است. و آن سه قسم است: یکى خاطر و دیگر مقیم و سوم غالب. آن ترس که خاطر است، در دل آید و بر گذرد. آن کمینه، ترس است که اگر آن نبود، ایمان نبود. که بى بیم، ایمنى روی نیست و بى بیم را ایمان نیست. هر کس را ایمان چندان است که بیم است. دیگر، ترس مقیم است، که آن ترس، بنده را از معاصى باز دارد و از حرام وى را دور کند و آرزوی مرد را کوتاه کند. سوم، ترس غالب است و آن ترس مکر است که حقیقت، بدان ترس درست آید و راه اخلاق بدان گشاده آید. و مرد را از غفلت آن باز رهاند و نشان مَکْر دَه چیز است: طاعت بی‌حلاوت، و اصرار بی‌توبه، و بستن دَرِ دعا، علم بی‌عمل، حکمت بی‌نیّت، صحبت بی‌حرمت، بستن دَرِ تضّرع و صحبت با بدان؛ و برتر از این همه، دو چیز است: بنده را ایمان دهد بی‌تعیّن یا بنده را به وى باز گذارد؛ و این بیم تائبان است.[8]

توضیح این‌که: حقیقت خوف آن است که سالک به واسطه نومیدى از حصول مطلوب یا انتظار وقوع مکروهى در آینده، از اطمینان حال بی‌بهره شود و به اضطراب گرفتار آید. خوف از لحاظ ارتقاى حالِ سالک بر سه وجه است: اول خوف عامّه، و آن بیم از عقوبت الهى است که چون چیرگی و غلبه معبود خویش را دریافته‌اند، مضطرب و پریشانند. خداى تعالى فرمود: «یخافون یوماً تَتَقَّلَبُ فیه القلوب والابصار»؛[9] از روزى که دل‌ها و دیده‌ها در آن روز حیران و مضطرب است ترسان و هراسانند.

دوم: خوف متوسّطین و آن بیم از مکر الهى است که ارباب مراقبه و دلشدگانى که ذوق حضور دریافته‌اند، بدان مبتلا و گرفتارند و پیوسته بیمناک‌اند که فیضان ربّانى پایان پذیرد و لذت صفاى حضور محو شود. هرچند واقفان این منزل، خود دچار استدراج‌اند که از فیّاض باز مانده و به فیض پرداخته‌اند. خداى بزرگ فرمود: «وَ لمن خاف مقام رَبّه جَنتّان»؛[10] و براى هر که از مقام قهر و کبریایى خدا بترسد، دو باغ بهشتى است.

سوم: خوف بزرگان و صاحب دلان. و آن اجلال از حریم حضرت الهى است که سلطان مشاهده جمال محبوب به رجاى شیداى عاشق چیره گشته و در آن زیبایى جمال، رعنایى جلال نیز در کار آمده، جمال با کمالش جلوه ناز گرفته و حضرت با عزتش رایت بی‌نیازى برافراشته. توسن هیبت بر جان حیران قتیل عشق خویش تاخته است.

سعدى شیرازی می‌گوید:

گر کسى وصف او زِ مَن پُرسد

بیدل از بى نشان چه گوید باز؟

عاشقان کشتگان معشوقند

بر نیاید ز کشتگان آواز[11]

پس حال خواص و اولیا، غیر از احوال دیگران است. خوف حاصل از مشاهده عظمت و جلال، و تجلى اسماى الهى بر قلب آنان، دم به دم افزون‌تر گشته و در لذت روحانى آن غوطه‌ورند. چنین خوفى با آیه سوره یونس که فرمود: «بدانید که بر دوستان خداوند ترسى نیست و اندوهى ندارند» منافات ندارد.[12]

از این‌رو خطاب به مولاى بزرگوارمان آقا امام زمان(ع) عرض می‌کنیم: سلام بر تو اى پاک نهاد هراسان و خائف از جلال و جبروت حضرت حق.


[1]. آل عمران، 175.

[2]. مجلسى، بحار الانوار، ج 71، ص 360.

[3]. رى شهرى، محمد، میزان الحکمه، ج 3، روایت شماره 5258.

[4]. همان، روایت شماره 5195.

[5]. نراقى، ملااحمد، معراج السعادة، باب چهارم، صف پنجم، مقام سوم، خوف الهى.

[6]. طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص 117، نجف اشرف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1385ق.

[7]. رى شهرى، محمد، حسینى، سید حمید، منتخب میزان الحکمة، روایت شماره 2000.

[8]. انصارى، خواجه عبدالله، صد میدان، به اهتمام انصاری، قاسم، میدان سى و سوم، ص 36، کتابخانه طهورى، چاپ سوم.

[9]. نور، 37.

[10]. الرحمن، 46.

[11]. دامادى، سید محمد، شرح بر مقامات اربعین یا مبانى سیر و سلوک عرفانى، ص 145.

[12]. ر. ک: امام خمینى، شرح چهل حدیث، ص 230 - 231.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها