
لطفا صبرکنید
13461
- اشتراک گذاری
صورتهای منطبعه عبارتاند از: صور اشیا در معیاری متناسب با اعضای ادراکی که بعد از فعل و انفعالات خاص به مغز ارسال میشوند، ولی وجود ذهنی اشیا عبارت است از: ماهیت واقعی خود اشیا که کاملا بر آن مطابقت دارد و به صورت وجودی مثالی در نزد نفس حاضر میشود.
از نظر مشهور فلاسفه، همچنین علامه طباطبائی در بدایة الحکمه معتقد نبودن به تحقق وجود ذهنی در فرایند ادراک اشیا، مستلزم سفسطه خواهد بود؛ چرا که میدانیم، صور منطبعه هم به دلیل بسیار کوچک بودن و هم به دلیل فعل و انفعالاتی که در آن انجام میشود، با ماهیت واقعی اشیا مغایرت دارد؛ لذا سبب حصول علم به ماهیت واقعی اشیا نمیشود؛ از اینروی علم به ماهیت واقعی خود اشیا امکانپذیر نخواهد بود، و این همان تعریف سفسطه است.
در حالی که از نظر کسانی که به وجود ذهنی معتقدند، صور منطبعه در اعضای حسی و فعل و انفعالات مادی که محقق میشود، همگی نقش اِعدادی و آمادهسازی برای نفس را دارند و نفس در نهایت، وجود ذهنی و مثالی اشیا را در نزد خود حاضر نموده و نسبت به ماهیت اشیا علم حاصل میکند.
«وجود ذهنی» یکی از نظریات مطرح شده در فلسفه متعالیه است که علامه طباطبائی نیز آنرا در کتاب بدایة الحکمه[1] مطرح نموده و به اشکالات منکران آن پاسخ داده است. این بحث هرچند به یک اعتبار در ردیف مباحث وجود و عدم، قرار گرفته است، ولی به اعتبار دیگر از جمله مسائلی است که به بحث حقیقت علم و ادراک مربوط میشود و خود زیر بنای مباحث دیگر حکمت؛ مانند اتحاد عاقل و معقول و … است.
ماهیت دقیق وجود ذهنی و اصل مدعای طرفداران به وجود آنرا، میتوان اینگونه بیان نمود که خدای متعال نفس انسان را به گونهای آفرید که میتواند خود، خالق و آفریننده باشد و صور مجرده را بیافریند؛ اما آنچه به وسیله نفس انشا میشود وجودی است ضعیف که آثار مترتبه بر آن در عالم ذهنی غیر از آثار مترتبه بر موجودات عینی است؛ اگر چه موجودات در هر دو نحو از وجود محفوظ هستند. بنابر این، این مرتبه از وجود را وجود ذهنی یا ظلی و این موجودات را موجودات ذهنی مینامند.
به بیان دیگر، ماهیاتی که در خارج هستند، وجود دیگری نیز دارند که وجود ذهنی آنها است، با این تأکید که آنچه در ادراک اشیا به ذهن ما میآید و لباس وجود ذهنی بر تن میکند، همان ذات ماهیت اشیای خارجی است، نه شبحی از آن و نه ادراکی که صرفاً اضافهای خاصه با آن اشیا داشته باشد.
یکی از اشکالاتی که بر نظریۀ وجود ذهنی وارد شده است، این است که طبق تحقیقات دانشمندان، به ویژه در قرون اخیر، فرایند شناخت اشیا عبارت است از: حصول صورتهای اجسام با تمام نسبتها و خصوصیتهای خارجی آنها در اندام حسی و انتقال آن به مغز. البته هر یک از اندامهای حسی تصرفاتی در این صورتها داده و تغییراتی در آن به وجود میآورند. به عقیده این دانشمندان صورتهای اجسام(صور منطبعه) با همان مقدار و اندازه خارجی شان به مغز منتقل نمیشوند؛ بلکه این صورتها بسیار ریز و کوچک هستند، ولی انسان نوعی مقایسه و سنجش میان اجزای صورتی که نزدش حاصل شده انجام میدهد، و از این طریق به اندازه واقعی اشیا پی میبرد. بنابر این، نظریۀ وجود ذهنی اشیا باطل خواهد بود؛ چرا که نمیتوان گفت: هنگام تصور یک چیز دقیقاً همان ماهیت خارجی آن چیز به ذهن میآید؛ زیرا صورتی که با ویژگیهای خاص خود در یک محل مادی منطبع میشود با ماهیت خارجی مباین است؛ چرا که هم کوچکتر است و هم تصرفاتی در آن شده است. به عبارت دیگر، طبق این نظریه دانشمندان، دیگر مجالی برای آن نمیماند که گفته شود: خود ماهیات اشیای خارجی در اذهان حضور مییابند(وجود ذهنی).
در پاسخ به این اشکال باید گفت: سخن دانشمندان طبیعی در این مورد در جای خود درست است؛ اما کسانی که به نظریۀ وجود ذهنی معتقدند، میگویند این فعل و انفعالات فیزیولوژیکی صرفاً جنبه آمادهسازی برای نفس را دارند و در نهایت نفس را برای احضار ماهیات مثالی اشیا آماده میکنند که حقیقت ادراک هم عبارت از تحقق همین واقعه است، و گرنه مجرد تحقق صور منطبعه در عضو ادراکی و انتقال آن به مغز، به خودی خود باعث ادراک نخواهد بود، تا ما را از قول به وجود ذهنی بینیاز سازد؛ چرا که به یقین میدانیم که این صور منطبعه که هم کوچکتر از محسوسات هستند و هم فعل و انفعالاتی بر روی آنها صورت گرفته، مطابقت با ماهیت اشیای خارجی ندارد، و اگر منکر وجود ذهنی باشیم و صرف این صور منطبعه که مغایرت با ماهیت اشیاء خارجی دارند را تنها بهره علمی انسان از شناخت اشیا بدانیم، این عین اقرار به عدم امکان ادراک نسبت به ماهیت واقعی اشیا خواهد بود، و سفسطه هم چیزی جز این نیست.
به عبارت دیگر، چون میدانیم این صور منطبعه عین ماهیت اشیا نیستند، با انکار وجود ذهنی باب علم نسبت به خود اشیا مسدود میشود و سفسطه پیش خواهد آمد؛ یعنی اینکه، آنچه ما از اشیا ادراک میکنیم غیر از ماهیت واقعی اشیا است و نمیتوان به ماهیت خود آنها پی برد.
بنابر این، قول به وجود ذهنی برای تبیین فرآیند ادراک و گریز از سفسطه که بطلان آن واضح است از ضروریات محسوب میشود.
[1]. الطباطبائی، السید محمد حسین، بدایة الحکمة، ص 36، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1405ق/ 1364ش.