بازدید
55995
آخرین بروزرسانی: 1400/09/21
خلاصه پرسش
حضرت سلیمان(ع) از خدا خواست تا حکومتى به ایشان عطا کند که بعد از وی سزاوار هیچ‌کسی نباشد. آیا این دعا بوی بخل نمی‌دهد؟! از آن‌سو حکومت امام مهدى(ع) گسترده‌‏تر از حکومت سلیمان(ع) خواهد بود، پس چگونه سلیمان(ع) چنین درخواستی از خداوند داشت؟ آیا ما نیز می‌توانیم در قنوت نماز چنین درخواستی از خداوند داشته باشیم؟
پرسش
این دعای حضرت سلیمان(ع) «رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ هَبْ لی‏ مُلْکاً لا یَنْبَغی‏ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدی» بوی بخل نمی‌دهد؟ ضمن این‌که طبق عقیده‌ی ما مسلمانان حکومت امام مهدى(ع) جهانى و مسلما گسترده‌‏تر از حکومت سلیمان(ع)! و آیا می‌توان این دعا را در قنوت نماز خواند؟
پاسخ اجمالی

قرآن کریم در آیه‌ی 35 سوره‌ی «صاد» یکی از دعاها و درخواست‌های حضرت سلیمان(ع) از خداوند را نقل می‌کند که درخواستی منحصر به فرد بوده و در میان پیامبران پیشین و پسین گزارش نشده است:

پروردگارا، مرا ببخش و به من حکومتی عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ‌کسی نباشد:

«رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ هَبْ لی‏ مُلْکاً لا یَنْبَغی‏ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ».

پیرامون این دعای سلیمان دو پرسش مطرح شده است:

یکی این‌که با توجه به مقام حضرت سلیمان(ع) که از انبیای بزرگ بود، آیا این درخواست بوی بخل و حسادت نمی‌دهد؟!

 و دیگر این‌که بر اساس عقیده‌ی مسلمانان حکومت امام مهدی(عج) حکومتى جهانى و گسترده‌‌‏تر از حکومت حضرت سلیمان(ع) است؛ پس چگونه ممکن است که ایشان چنین درخواست ناممکنی را از خداوند داشته باشد؟!

مفسران قرآن کریم پیرامون حکومت بی‌نظیری که مورد درخواست سلیمان(ع) بود، مباحثی را مطرح کرده‌اند که به صورت خلاصه در این نوشتار بیان می‌شود:

  1. برخی معتقدند پیامبران(ع) از خداوند چیزى را درخواست نمی‌کنند، مگر آن‌که در آن اجازه و اذن داشته باشند؛ لذا ممکن است خداوند به سلیمان آموخته باشد حکومتی را درخواست کند که براى دیگرى نباشد؛[1] چرا که چنین حکومتی برای او به صلاح دین بود؛ اما همان حکومت براى غیر او به مصلحت نبود.[2] لذا اگر یکى از ما هم از خداوند درخواست کند که خدایا به من ثروتى بده که از همه بیشتر باشد در صورتى که صلاح دین در آن باشد، چنین دعایی نیکو و پسندیده خواهد بود، و این درخواست را نمی‌توان به بخل و حسادت تأویل کرد.
  2. درخواست سلیمان(ع) به این صورت بود که گفت: خدایا به من پادشاهى و ملکى عنایت کن که نشانه‌‌‏اى براى پیامبرى من باشد، و کسان دیگر از افرادى که من به سوی آنها مبعوث شده‌‏‌ام چنین قدرت و حکومتی نداشته باشند. چنان‌که گفته می‌‏شود: من پس از تو از کسى اطاعت نمی‌کنم؛ یعنى تا تو هستى از غیر تو اطاعت نمی‌‏کنم.[3] و به عبارت دیگر، «بعد» در این درخواست به معنای زمانی نبوده، بلکه به معنای رتبه­ای در زمان خود می‌باشد.

بر اساس این تفسیر، حکومت برتر درخواستی منحصر به زمان حیات سلیمان(ع) بود و منافاتی با حکومت جهانی و مطلقه‌ی امام مهدی(ع) ندارد.

  1. منظور از حکومت گسترده، ثواب آخرت و بهشت است: سید مرتضى علم الهدى در این‌باره می‌گوید: جایز است که سلیمان از خداوند چنین درخواست کند که اى خدا، در آخرت به من از ملک و ثواب بهشت چنان عطا کن که کسى پس از من مستحق آن نباشد؛ زیرا در آن هنگام مسئله‌ی تکلیف برچیده شد و احدى نمی‌‏تواند با عمل و کردار خود مستحق چیزى شود و سزاوار ثواب سلیمان گردد.[4]
  2. سلیمان با این درخواستش از خداوند معجزه‌‏اى را می‌خواهد که مخصوص او باشد، همان‌گونه ‌که «عصا» و «ید بیضا» مخصوص موسی(ع) و «ناقه» مخصوص صالح(ع) و «معراج» و «قرآن» مخصوص پیامبر اسلام(ص) بود.

به این مضمون روایت مرفوعى از رسول خدا(ص) نقل شده است که آن‌حضرت نماز اقامه کرد و سپس فرمود: شیطان بر من آشکار شد تا نمازم را باطل کند، ولى خداوند مرا قدرت داد که او را از خودم دفع کنم و تصمیم گرفتم که او را در جاى محکمى بسته و محبوس کنم تا شما هنگام بامداد آمده و او را تماشا کنید، ولى به یاد سخن سلیمان افتادم که گفت: «هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی»، پس خداوند او را به حالت بد و صورت زشتى طرد کرده و بازگردانید.[5]

  1. منظور سلیمان از این درخواست منع قدرت از پیامبران(ع) نبود، بلکه منظور پادشاهان بودند؛[6] زیرا ترسید که بعد از او حکومت وسیع به دیگران داده شود که حدود الهی را رعایت نکنند. مانند سخن ملائکه هنگام خلقت حضرت آدم(ع) که به خدا گفتند[7]: «أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ».[8]
  2. برخی از مفسران البته با نگاه عرفانی به این موضوع نگریسته و می‌گویند؛ اولا: ذوق و درخواست پیامبران مانند افراد عادى نیست؛ چرا که آنان صاحب ولایت کلیه و مظهر صفات جبروتیه الهیه و داراى مقام عصمت هستند و در اعمال و رفتار آن بزرگواران اسرار و رموزى نهفته است که منحصر به خودشان بوده و کسى که در مرتبه‌‌ی آنان نیست هرگز نمی‌تواند به اسرار اعمال آنها پى ببرد.

ثانیا: آن قدرى که ما بتوانیم در مورد آنها بگوییم، این است که آنان فانى در حق تعالى گردیده‌‌‏اند؛ لذا به حق می‌گویند، به حق می‌شنوند، به حق ادراک می‌کنند، به حق خواهش می‌‏کنند، و چون هر موجودى به قدر خود نماینده‌ی اوصاف الهى و مظهرى از مظاهر ربوبى است، اگر آنان از امور دنیوى چیزى درخواست کنند شاید می‌خواستند در آن، اوصاف الهى و فیوضات رحمانى را بینند، و ممکن است غرض حضرت سلیمان(ع) از درخواست چنین سلطنتى که مافوق تمام سلطنت‌ها باشد، چنین بود که مظهر و نماینده‌ی سلطنت الهى گردد و در سلطنت خود سلطنت حقیقى خدا را بنگرد؛ زیرا که براى احدى شناسایى حق تعالى و صفات او ممکن نیست، مگر به قدر وعاء و ظرفیت وجود خودش و به قدر کمالاتى که به وى افاضه نموده و در وى مندرج گردانیده است.[9]

اما این‌که آیا ما می‌توانیم درخواست‌ها و دعاهای پیامبران را در قنوتمان از خداوند بخواهیم، باید گفت: در قرآن کریم، دعاهای زیادی از پیامبران وجود دارد که خواندن این دعاها در قنوت نماز برای ما نیز مستحب است؛[10] مانند دعای حضرت ابراهیم(ع) که این‌چنین از خدا درخواست می‌کند: «رَبّ‏ اجْعَلْنىِ مُقِیمَ الصَّلَوةِ وَ مِن ذُرِّیَّتىِ رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ».[11] و «رَبَّنَا اغْفِرْ لىِ وَ لِوَالِدَىَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ».[12]

اما دعاهایی مانند دعای سلیمان(ع) برای کسی که نه معصوم و نه پیامبر است و امکان داشتن معجزه‌ای برای او وجود ندارد، دعای مناسبی نیست، مگر این‌که آن‌را مقید و مشروط به خصوصیات و ویژگی‌های خود کند و یک فرمان‌روایی و ریاستی را در حد کوچک خود، تقاضا کند و تبرّکاً با استفاده از این آیه و الفاظ آن، خواسته‌ی خود را مطرح سازد.

 

[1]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدی، ج 16، ص 280، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.                       

[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 8، 743، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

[3]. میبدی، رشیدالدین احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت‏، علی اصغر، ج 8، 352- 353، تهران، امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371ش؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏8، ص 743.

[4]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏8، ص 743.

[5]. همان.

[6]. قشیری، عبدالکریم بن هوازن‏، لطائف الاشارات‏، ج 3، ص 256، مصر، الهیئة المصریة العامه للکتاب‏، چاپ سوم، بی‌تا.

[7]. ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 95، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.

[8]. بقره، 30.

[9]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 11، ص 154، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.

[10]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج ‌1، ص 183، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول.

[11]. ابراهیم، 40. «پروردگارا! مرا برپا کننده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما)، پروردگارا! دعاى مرا بپذیر!».

[12]. ابراهیم، 41. «پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن‌روز که حساب برپا می‌شود، بیامرز».

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها