جستجوی پیشرفته
بازدید
14541
آخرین بروزرسانی: 1393/08/12
خلاصه پرسش
عوامل مؤثر بر تحوّلات اخلاقی انسان از دیدگاه قرآن کدام‌اند؟
پرسش
عوامل مؤثر بر تحوّلات اخلاقی انسان از دیدگاه قرآن کدام‌اند؟
پاسخ اجمالی
وراثت و تربیت خانوادگی، محیط اجتماعی، معاشران و دوستان، عوامل غیبی و تغذیه از مهم‌ترین عوامل مؤثر در تحوّلات اخلاقی انسان به شمار می‌آیند که در قرآن بدان اشاره شده و کتاب‌های اخلاقی به شرح و بسط آن پرداخته‌اند.
 
پاسخ تفصیلی
این پرسشی مهم است که به طور کلی چه علل و زمینه‌هایی باعث می‌شود یک فرد به سمت فضایل یا رذایل اخلاقی کشیده شود؟
مهم‌ترین عوامل مؤثر در تحوّلات اخلاقی را که می‌توان از قرآن استفاده نمود، و در کتاب‌های اخلاقی نیز به‌طور مفصّل بدان پرداخته شده، به شرح زیر است:
الف. وراثت و تربیت خانوادگی
وراثت را می‌توان چنین تعریف کرد: انتقال طبیعى بعضى از صفات و خصایص زیستى، بدنى، ذهنى یا عقلى و اخلاقى از والدین و اجداد به فرزندان را وراثت گویند.[1]
از دیدگاه اسلام؛ فضایل و رذایل اخلاقی پدران و مادران در فرزندان آثار قابل ملاحظه‌ای می‌گذارد و فرزندان وارث آن صفات پسندیده یا ناپسند خواهند بود. در قرآن بر عامل وراثت و تأثیر وراثت در تربیت انسان اشاره شده است؛ مانند:
1. «نوح گفت: پروردگارا! هیچ‌یک از کافران را بر روى زمین باقى مگذار! چرا که اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه می‌کنند و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمی‌آورند!».[2] این سخن اشاره به این حقیقت دارد که تربیت خانوادگى، و عامل وراثت می‌تواند در اخلاق و عقیده آدمی مؤثّر باشد.[3] به این بیان که؛ عقاید کفّار به فرزندانشان منتقل می‌شود و آنان صفات ناپسند پدرانِ خود را به ارث می‌برند.
2. «خداوند، او(مریم‏) را به طرز نیکویى پذیرفت و به طرز شایسته‌اى، [نهال وجود] او را رویانید [و پرورش داد] و سرپرستی او را به زکریا سپرد».[4] تشبیه وجود انسان پاک به گیاه برومند، اشاره به این حقیقت است که همان‌طور که براى برخوردارى از یک بوته گل زیبا یا یک درخت پُرثمر باید نخست از بذرهاى اصلاح شده استفاده کرد و سپس وسائل پرورش آن گیاه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نیز باید به‌طور مرتّب در تربیت آن بکوشد، انسان‌ها نیز چنین‌اند، هم عامل وراثت در روح و جان آنها مؤثّر است، و هم تربیت خانوادگى.[5]
3. «خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. آنها فرزندان و [دودمانى] بودند که [از نظر پاکى و تقوا و فضیلت،] بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند و خداوند، شنوا و داناست [و از کوشش‌هاى آنها در مسیر رسالت خود، آگاه می‌باشد]».[6] گرفته شدن بعضى از آنها از بعضى دیگر؛ یعنی خداوند پیامبران و برگزیدگان را از نژاد پیامبران و برگزیدگان قرار داده است که یا اشاره به عامل وراثت است، و یا تربیت خانوادگى و یا هر دو، و در هر حال شاهد گویایى براى مسئله مورد بحث؛ یعنى تأثیر وراثت و تربیت در شخصیّت و تقوا و فضیلت است.[7]
ب. محیط اجتماعی
بی‌گمان وضع محیط اجتماعى زندگى انسان اثر فوق ‏العاده‌اى در روحیّات و اعمال او دارد؛ چرا که انسان بسیارى از صفات خود را از محیط کسب می‌کند. محیط‌هاى پاک غالباً افراد پاک پرورش می‌دهد و محیط‌هاى آلوده غالباً افراد آلوده.
درست است که انسان می‌تواند در محیط ناپاک، پاک زندگى کند و به‌عکس در محیط‌هاى پاک سیر ناپاکى را طى کند، به تعبیر دیگر؛ شرایط محیط علّت تامّه در خوبى و بدى افراد نیست ولى تأثیر آن‌را به عنوان یک عامل مهمّ زمینه ساز نمی‌توان انکار کرد.[8]
انواع تأثیرات محیط عبارت‌اند از: رشد و شکوفایی استعدادها، شکل‌دهی هدایت رفتار، آموزش و انتقال اطلاعات و انتقال آداب و رسوم و هنجارهای اجتماعی. در خصوص فضایل و رذایل اخلاقی می‌توان همه این تأثیرات را به حساب آورد؛ محیط مساعد، موجب رشد و شکوفایی زمینه‌های اولیه وراثتی در فضایل یا رذایل می‌شود و می‌تواند رفتار فرد را هدایت کند و الگوهای مناسبی برای شخصیت وی فراهم سازد.
آیاتى از قرآن درباره تأثیر محیط در شخصیّت و روحیات اخلاقی‏ انسان به دلالت مطابقى یا به دلالت التزامى سخن می‌گویند؛ مانند:
1. «و زمین پاک است که گیاهش به اذن پروردگارش بیرون می‌آید، و زمینى که ناپاک است، جز گیاهى اندک و بی‌سود از آن بیرون نمی‌آید. این‌گونه نشانه‌ها را براى گروهى که سپاس‌گزارند [به صورت‌هاى گوناگون‏] بیان می‌کنیم».[9]
در این مثال؛ انسان‌ها به گیاهان تشبیه شده‌اند و محیط زندگى آنها به زمین‌هاى شور و شیرین؛ در یک محیط آلوده، پرورش انسان‌هاى پاک مشکل است هر چند تعلیمات قوى و مؤثّر باشد، همان گونه که قطرات حیاتبخش باران هرگز در شوره‌زار سنبل نمی‌رویاند. به همین دلیل، براى تهذیب نفوس و تحکیم اخلاق صالح باید به‏ اصلاح محیط اهمّیّت فراوان داد.[10]
2. «و بنی‌اسرائیل را از دریا عبور دادیم پس به گروهى گذر کردند که همواره بر پرستش بت‌هاى خود ملازمت داشتند، گفتند: اى موسى! همان‌گونه که براى آنان معبودانى است، تو هم براى ما معبودى قرار بده! موسى گفت: قطعاً شما گروهى هستید که جهالت و نادانى می‌ورزید».[11]
در این آیه سخن از قوم بنی‌اسرائیل است که سال‌ها تحت تعلیمات روحانى و معنوى موسى(ع) در زمینه توحید و سایر اصول دین قرار داشتند و معجزات مهمّ الهى را همچون شکافته شدن دریا و نجات از چنگال فرعونیان، به‌طور خارق ‏العاده با چشم خود دیدند؛ امّا همین که در مسیر خود به سوى شام و سرزمین‌هاى مقدّس، با گروهى بت‌پرست برخورد کردند، تحت تأثیر این محیط ناسالم قرار گرفتند.[12]
ج. نقش معاشران و دوستان‏
موضوع دیگرى که تأثیر عمیق آن به تجربه ثابت شده، مسئله معاشرت و دوستى است. غالباً دوستان و معاشران ناباب و آلوده سبب آلودگى افراد پاک شده‌اند؛ عکس آن نیز صادق است؛ زیرا بسیارى از افراد پاک توانسته‌اند بعضى از معاشران ناباب را به پاکى و تقوا دعوت کنند.
برای نمونه؛ در قرآن کریم می‌خوانیم: «و [به خاطر آور] روزى را که ستمکار دست خود را [از شدّت حسرت] به دندان می‌گزد و می‌گوید: اى کاش با رسول [خدا] راهى برگزیده بودم! اى واى بر من، کاش فلان [شخص گمراه] را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یاد آورى [حق] گمراه ساخت بعد از آن‌که [یاد حق] به سراغ من آمده بود! و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است!».[13] این آیات، سخن از تأسّف و تأثّر عمیق ستمگران در قیامت است که از انتخاب دوستان ناباب تأسّف می‌خورند؛ چرا که عامل اصلى بدبختى خود را در رفاقت با آنان می‌بینند.
د. عوامل غیبی
بر اساس بینش اعتقادی، توحید افعالی، خداوند به صورت طولی بر همه افعال و رفتار ما مؤثر است و در همه عوامل و پایه‌ها و عوامل تحولات اخلاقی حضور دارد. آیات قرآن، مبادی غیبی و در رأس آن، خداوند را عامل مستقل ذکر می‌کند که به طور جدی در عرصه هستی فعال هستند، و بر فضایل و رذایل تأثیرگذار است و می‌تواند با آماده‌سازی مقدمات و زمینه‌های لازم، توفیق عبد را در تحوّل اخلاقی فراهم کند.
در قرآن می‌بینیم که خداوند؛ هدایت، ایمان، طهارت قلب و هر گونه تحوّل اخلاقى و تزکیه را به خود اسناد می‌دهد و مرهون لطف و فضل و رحمت خویش می‌داند:
1. «او کسى است که آرامش را در دل‌هاى مؤمنان نازل کرد تا ایمانى بر ایمانشان بیفزایند لشکریان آسمان‌ها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است».[14]
2. «و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچ‌کس از شما پاک نمی‌شد؛ ولى [این‏] خداست که هرکس را بخواهد پاک می‌گرداند».[15]
هـ. تغذیه
اولین دستور مهمّى که دین اسلام درباره تغذیه دارد این است که خوراکى و آشامیدنى خود را از راه حلال تهیه کنیم؛ زیرا در حلال آثار الهى و نور ملکوتى است که آن آثار و آن نور در قلب و نفس و عمل اثر مثبت می‌گذارد. بنابر قواعد الهى غذاى حلال، محرّک انسان به سوى عبادت و تحصیل فضایل اخلاقی و غذاى حرام، محرّک به سوى گناه و رذایل اخلاقی است.
در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى نیز نشانه‌هاى روشنى براى این معنا دیده می‌شود:
1. قرآن، درباره گروهى از یهود که مرتکب کارهاى خلافى از قبیل جاسوسى بر ضدّ اسلام و تحریف حقایق کتب آسمانى شده بودند، می‌فرماید: «آنها کسانى هستند که خدا نخواسته است دل‌هایشان را پاک کند»،[16] و بلافاصله در آیه بعد می‌فرماید: «آنها بسیار به سخنان تو گوش فرا می‌دهند تا آن‌را تکذیب کنند و بسیار مال حرام می‌خورند».[17]
این تعبیر نشان می‌دهد که آلودگى دل‌هاى آنها بر اثر اعمالى همچون تکذیب آیات الهى، و خوردن مال حرام به‌طور مداوم بوده است؛ و از این‌جا روشن می‌شود که خوردن مال حرام سبب تیرگى آیینه دل و نفوذ اخلاق رذیله و فاصله گرفتن با فضائل اخلاقى است.
2. «اى پیامبران! از غذاهاى پاکیزه بخورید، و عمل صالح انجام دهید، که من به آنچه انجام می‌دهید آگاهم».[18]
بعضى از مفسّران معتقدند ذکر این دو (خوردن غذاهاى پاک و انجام عمل صالح) پشت سر یکدیگر دلیل بر وجود یک نوع ارتباطى بین این دو است، و اشاره به این است غذاهاى مختلف آثار اخلاقى متفاوتى دارد، غذاى حلال و پاک، روح را پاک می‌کند و سرچشمه عمل صالح می‌شود، و غذاهاى حرام و ناپاک روح و جان را تیره و سبب اعمال ناصالح می‌گردد.[19]
 

[1]. شعارى نژاد، على اکبر، روان شناسى رشد، ص 60، اطلاعات، چاپ پنجم؛‏ الهامى نیا، على اصغر، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 111، قم، اداره آموزشهاى عقیدتى سیاسى نمایندگى ولى فقیه در سپاه، چاپ اول، 1376ش.
[2]. نوح، 26 - 27.
[3]. مکارم شیرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، ج ‏1، ص 166 – 167، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب (ع)، چاپ اول، 1377ش.
[4]. آل عمران، 37.
[5]. اخلاق در قرآن، ج ‏1، ص 168.
[6]. آل عمران، 33 – 34.
[7]. اخلاق در قرآن، ج ‏1، ص 169؛ نیز ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 735، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏3، ص 167، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[8]. اخلاق در قرآن، ج ‏1، ص 149.
[9]. اعراف، 58.
[10]. اخلاق در قرآن، ج ‏1، ص 151.
[11]. اعراف، 138.
[12]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏6، ص 335، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[13]. فرقان، 27 - 29.
[14]. فتح، 4.
[15]. نور، 21.
[16]. مائده، 41.
[17]. مائده، 42.
[18]. مؤمنون، 51.
[19]. ر.ک: تفسیر نمونه، ج ‏14، ص 255 – 256؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ‏6، ص 87 – 88، دارالفکر، بیروت، بی‌تا.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها