جستجوی پیشرفته
بازدید
19297
آخرین بروزرسانی: 1398/05/28
خلاصه پرسش
اگر برخی از احکام و مسائل اسلام با استدلال‌هاى عقلى ما تضاد یا تناقض داشته باشد و ما براى یافتن پاسخ و راه انطباق تلاش کنیم و به پاسخ نرسیم، وظیفه چیست؟
پرسش
اگر برخی از احکام و مسائل اسلام با استدلال‌هاى عقلى ما تضاد یا تناقض داشته باشد و ما براى یافتن پاسخ و راه انطباق تلاش کنیم و به پاسخ نرسیم، وظیفه چیست؟
پاسخ اجمالی

عقل، حجّت درونى انسان‌ها است که آنها را در مسیر کمال راهبرى می‌کند و شریعت(دین)، حجت بیرونى است براى نجات انسان‌ها از گرداب آلودگی‌ها و سوق دادن آنها به سوى کمال و سعادت انسانى. بر این اساس ممکن نیست حجت ظاهر و باطن با یکدیگر تعارض داشته باشند. حجت به معناى دلیل و راهنما است و راهنما کسى را گویند که با طریق و مقصد و منتهاى آن آشنا است. البته باید توجه داشت که این دو حجّت ظاهر و باطن دو طریق مستقل و بی‌نیاز از هم نیستند، وقتى انسان به هدف می‌رسد که نهایت هم‌سویى و هماهنگى میان این دو راهنما برقرار باشد؛ از این‌رو در صورت عدم تطبیق اصلى از اصول عقلى با حقایق دینى، یا مقدمات و ضوابط منطقى برهان و استدلال عقلى مراعات نشده، و یا برداشت ما از گزاره دینى ناروا بوده است.

پاسخ تفصیلی

هیچ‌گونه تضادی میان اسلام و عقلانیت روا نیست. البته گاه جاى دادن امرى خارج از قلمرو دین در حیطه دین یا برخوردار نبودن استدلال عقلانى از شرایط و مقدمات درست و یا گزینش معنایى خاص از عقل، ما را به سمت این ناسازگارى رهنمون می‌شود. براى آشنایى با وجوه مختلف این بحث، توجه به نکات زیر ضرورت دارد.

  1. عقل و عقلانیت از منظر فلسفه اسلامى

از امتیازات بارز انسان نیروى تفکر است. تفکر، فعالیتى درونى است که بر روى مفاهیم انجام می‌گیرد و بر اساس معلومات شناخته شده، مسائل مجهول حل می‌شود. روش تعقلى بر قیاسى که از مقدمات عقلى محض تشکیل می‌شود مبتنى است، مقدماتى که یا از بدیهیات اوّلیه است، یا به آنها منتهى می‌شود. مانند همه قیاس‌هاى برهانى که در فلسفه اولى و ریاضیات و بسیارى از مسائل علوم فلسفى به کار می‌رود. فرق روش تعقّلى و تجربى در این است که تکیه‌گاه روش تعقّلى، بدیهیات اوّلیه است و تکیه‌گاه روش تجربى، مقدمات تجربى.[1] فلسفه اسلامى هستی‌شناسى، خداشناسى و انسان‌شناسى را به روش تعقلى ارائه می‌دهد.

  1. روش انبیا و روش عقلانى

اصولاً بین روش انبیا در دعوت مردم به حق و حقیقت و بین آنچه انسان از طریق استدلال درست و منطقى به دست می‌آورد، تفاوتى نیست. تنها فرق آن است که پیغمبران از مبدأ غیبى استمداد می‌جستند و از زلال چشمه وحى می‌نوشیدند. البته آن بزرگان با این‌که به جهان بالا مرتبط بودند خود را تنزّل داده و به اندازه فهم و درک مردم سخن می‌گفتند و از بشر می‌خواستند تا این نیروى فطرى و همگانى را به کار برده، به استدلال و دلیل استوار و منطقى چنگ زنند. پس ساحت انبیا پاک‌تر از آن است که مردم را به حرکت بدون بصیرت و تبعیّت کورکورانه مجبور سازند. قرآن کریم می‌فرماید: «بگو این راه من است، من و پیروانم با بصیرت کامل همه مردم را به سوى خدا دعوت می‌کنیم».[2]

از این‌رو؛ دین و عقلانیت، یا شرعیت و حکمت که غرض و واضع و روش آنها یکى است، با هم هیچ‌گونه اختلاف ندارند. دین حقیقى مردم را فرا می‌خواند تا از روى دلیل عقلى به عالم ماوراى طبیعت یقین و علم پیدا کند. عقل و نقل، در طول هم جاى دارند. همان مطالب کتاب و سنّت را با دیدى عمیق‌تر نگریستن حکمت و فلسفه است. فلسفه و دین دو چهره یک حقیقت و دو نماد یک واقعیت به شمار می‌آیند. عقل حجت درونى انسان‌ها است که آنها را در مسیر کمال راهبرى می‌کند، شریعت حجت بیرونى است براى نجات انسان‌ها از گرداب آلودگی‌ها و سوق دادن آنها به سوى کمال و سعادت انسانى. آن‌گونه که امام کاظم(ع) می‌فرماید: خداوند براى مردم دو حجّت قرار داده است: حجت ظاهرى و حجت باطنى، اما حجت ظاهرى، فرستادگان الهى و پیامبران و امامان(ع) هستند و اما حجّت باطنى، عقل‌هایند.[3]

بر این اساس ممکن نیست حجت ظاهر و باطن با یکدیگر تعارض داشته باشند. حجّت به معناى دلیل و راهنما است و راهنما کسى را گویند که با طریق و مقصد و منتهاى آن آشنا است. طبق روایت امام کاظم(ع) براى رسیدن به خداى واحد دو راهنما وجود دارد: راهنمایى از بیرون و راهنمایى از درون. البته باید توجه داشت که این دو حجت ظاهر و باطن دو طریق مستقل و بی‌نیاز از هم نیستند. وقتى انسان به هدف می‌رسد که نهایت همسویى و هماهنگى میان این دو راهنما برقرار باشد.

حجت ظاهر(انبیا و امامان) با عقلانیت بی‌گانه نیست؛ زیرا که همواره واسطه فیض(معصوم)، عقل کامل است و واژه بصیرت در آیه 108 سوره یوسف به خوبى روشنگر این مطلب است. به فرموده رسول مکرم اسلام(ص): «کسى که عقل ندارد دین ندارد».[4] حجّت باطن نیز از شریعت و دین بی‌نیاز نیست؛ زیرا که به فرموده امام حسین(ع): «کمال عقل در پیروى از حق است»[5] و به فرموده قرآن کریم: «خداوند حق است»[6] و «حقیقت از ناحیه او است».[7]

پس در پیروى از حق، عقل به کمال می‌رسد و از جمله دستورات پروردگار تبعیّت از حجت ظاهر است. قرآن کریم می‌فرماید: «اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اوصیاى پیامبر را».[8]

نکته مهم این است که حقایق بلند دینى، گاه با عقل جزئى و حسابگر دکارتى (از نظر دکارت عقل کلى معنایى ندارد و به آن اشاره نمی‌کند. تمام توجه وى به عقل حسابگر و دوراندیش است)، یا با عقل در مکتب پراگماتیسم (از دیدگاه مکتب پراگماتیسم آن عقلانیتى مثمر ثمر است که گره‌اى از مشکلات تجربى ما بگشاید) و یا با عقل نظرى از دیدگاه کانت (از منظر کانت عقل نظرى در حل مسائل ناتوان و احکام عقلى در این زمینه فاقد ارزش عملى است)، تعارض می‌نماید.

واضح است که ایثار و از خود گذشتگى و شهادت و انفاق و ایمان به غیب و هزاران واقعیت بنیادین اسلامى با عقل جزئى و حسابگر قابل تحلیل و تبیین نیست. اما هیچ‌کدام از حقایق ارزش‌مند دینى با عقلانیت فلسفى تضاد و تنافى ندارد.

نتیجه این‌که با تبیین هماهنگى و همسویى عقل و دین و بطلان فرض تضاد و تناقض میان اسلام و استدلال‌هاى عقلى، به دلیل یگانگى غرض و واضع و روش آنها، در صورت عدم تطبیق اصلى از اصول عقلى با حقایق دینى، یا مقدمات و ضوابط منطقى برهان و استدلال عقلى مراعات نشده است و یا برداشت ما از گزاره دینى ناروا بوده است.

تذکرات

الف) چون برهان عقلى حجت خدا است، هر کس با سرمایه‌هاى عقلى به سراغ متون رود علوم مقدس متراکم، هم از متن نقلى و هم از برهان عقلى نصیب و بهره وی می‌شود.

برهان عقلى مانند دلیل معتبر نقلى، از إلهامات الهى است که در ظرف اندیشه بشر تجلّى یافته است. بنابر این، اگر کسى با سرمایه عقلى به سراغ متون مقدس برود و چیزى از آن استنباط کند، مانند آن‌که به کمک آیه‌اى معناى آیه دیگر یا به کمک روایتى، معناى آیه‌اى معلوم شود؛ از این‌رو هیچ‌یک از این امور از متن نقلى بی‌گانه نیست.

آرى اگر کسى با استقراى ناقص یا تمثیل منطقى یا انحاى مغالطه به سراغ فهم متون مقدس رود. غبار بشریت مانند هاله‌اى بر گرد محتواى مقدس دینى می‌نشیند و آن‌را غبار آلود می‌کند.

ب) اگر کسى بگوید: آیا از همه مسائل کلى و جزئى دین می‌توان دفاع عقلانى کرد یا نه؟

پاسخش این است که: عقل براى شناخت دین لازم است، ولى کافى نیست؛ از این‌رو از جزئیات دین نمی‌توان با عقل حمایت کرد؛ زیرا جزئیات در حیطه برهان عقلى قرار نمی‌گیرند، چه جزئیات طبیعت باشد و چه جزئیات شریعت. به بیان دیگر؛ جزئیات اعم از علمى، عینى، حقیقى و اعتبارى در دست‌رس برهان عقلى نیستند و چیزى که در دست‌رس عقل نباشد تعلیل و توجیه عقلانى ندارد، اما در کلیّات و خطوط کلى طبیعت و شریعت، تعلیل عقلانى راه می‌یابد.

توضیح آن‌که عقل چون خود را در بسیارى از امور و عاجز می‌داند، به وحى نیازمند است. منطق عقل این است که من می‌فهمم که خیلى از چیزها را نمی‌فهمم و به وحى احتیاج دارم.

بر اساس برهان نبوت عام، عقل می‌گوید: من داراى هدف سامى و ابدی‌ام و می‌دانم براى نیل به آن هدف عام راهى هست و این راه طولانى است و پیمودن این راه بدون راهبر ممکن نیست و راهنماى غیبى همان پیامبر(ص) است. و باید به سخنان راهبر در کلیات و جزئیات گوش فرا داد و به آن عمل کرد؛ از این‌رو نمی‌پرسد که چرا نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر چهار رکعت است، یا چرا نماز مغرب را باید با صداى بلند و نماز ظهر را با صداى آهسته خواند. یا چرا فلان ماهى حلال است و فلان ماهى حرام. و چون بسیارى از جزئیات را عقل نمی‌فهمد می‌گوید: من به پیامبر نیازمندم؛ از این‌رو عقل مدعى دخالت در جزئیات نیست و اگر چنین ادعاى ناروایى بر او تحمیل شود، نمی‌توان آن‌را ثابت کرد و به مقصد رساند.[9]، [10]


[1]. مصباح یزدى، محمد تقى، آموزش فلسفه، ج 1، ص 101.

[2]. یوسف، 108.

[3]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 1، ص 16، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ  چهارم‏، 1407 ق.

[4]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ص 54، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404ق، 1363ش.

[5]. دیلمی، حسن بن محمد، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص 298، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1408ق.

[6]. لقمان، 30.

[7]. آل عمران، 60.

[8]. نساء، 59.

[9]. جوادى آملى، عبدالله، دین‌شناسى (سلسله بحث‌هاى فلسفه دین)، ص 127 - 174.

[10]. براى آگاهى بیشتر، ر. ک: طباطبائى، سید محمد حسین، على و فلسفه الهى؛ طباطبائى، سید محمد حسین، تفکر در قرآن؛ جوادى آملى، عبدالله، حکمت نظرى و عملى در نهج البلاغه؛ جوادى آملى، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص 199 – 224؛ هادوى تهرانى، مهدى، باورها و پرسشها، ص 51 – 58؛ هادوى تهرانى، مهدى، مبانى کلامى اجتهاد، ص 280 – 284؛ نشریه پرسمان، پیش شماره دوازدهم، مردادماه سال 1381 ش، مقاله، اسلام و عقل، همسویى یا تضاد، رضانیا، حمید رضا؛ «عقل حسابگر، دل، ایمان و عشق»، سؤال 175.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها