
لطفا صبرکنید
182549
- اشتراک گذاری
برای درک برخی از حقایق و واقعیات، دانش و عقل بشری ناتوان است. چشم زخم یکی از این پدیدهها است که دست کم تا به امروز، عقل و علم بشری نتوانسته آنرا اثبات کند، همچنانکه دلیلی بر ردّ و نفی آن نیز نیافته است.
با مراجعه به متون دینی؛ اعم از قرآن و روایات میتوان شواهدی برای اثبات آن یافت. به یقین؛ علم و عقل بشری چون هنوز به حقیقت چشمزخم دست نیافته است، نمیتواند برای درمان آن نیز تدبیری بیندیشد و نسخهای بپیچد. پس برای درمان و جلوگیری از چشمزخم نیز باید از متون دینی یاری طلبید.
در آموزههای دینی؛ هیچ درمان مادی برای چشمزخم مطرح نشده است؛ از اینرو استفاده از اسفند برای دفع چشمزخم، سند دینی ندارد، هر چند که در روایات اسلامی، اسفند برای درمان برخی از بیماری های روحی و جسمی سفارش شده است. در روایات برای جلوگیری از چشمزخم، یاد خدا و دعاهای خاصی، توصیه شده است.
در حدیثی امام علی(ع) میفرماید: «در ریشه اسفند نشره و در تنه آن شفای هفتاد و دو بیماری است».
گفتنی است که این روایت سند معتبری ندارد.
بیگمان انسانها هم با واقعیات سر و کار دارند و هم با خرافاتی که لباس واقعیت به تن کردهاند. انسان عاقل میکوشد به حقایق دست یابد و بر اساس حقایق زندگی کند و تا میتواند از خرافات دوری گزیند؛ هر چند که کار بسیار سختی است. برخی از واقعیتها خرافه پنداشته میشوند و برخی از خرافهها در پنداشت مردم از هر واقعیتی واقعی ترند. برخی از امور هم معجونی است از خرافه و واقعیت که به تصفیه اساسی نیاز دارند.
یکی از این اموری که در فرهنگ مردم وجود دارد و رواج یافته و از خرافه بینصیب نمانده، چشم زخم و شورچشمی است؛ یعنی فردی با نگاهی خاص به دیگری آسیب برساند، بدون آنکه هیچکار دیگری انجام دهد. در تحقق چشمزخم، دیدن و اعجاب بیننده از حُسن در طرف مقابل، لازم است.
نظر و دیدگاه اسلام در این باره میتواند سودمند بوده و ابهامزدایی کند.
چشم زخم از منظر قرآن
دو آیه از قرآن را بسیاری از مفسران به چشمزخم ارتباط دادهاند.
- سوره یوسف آیه 67: در این آیه خداوند میفرماید:
«گفت: «پسران من! از یک دروازه وارد نشوید؛ از درهاى مختلف داخل شوید، من قادر به برگرداندن حادثهاى که خدا براى شما مقدر کرده نیستم. حکم تنها از آن خدا است، بر او توکل کردم و متوکلان باید بر او توکل کنند».
یکی از احتمالهایی که در تفسیر این آیه گفته شد، چشمزخم است. از آنجا که برادران حضرت یوسف(ع) نیکو روی و خوشقامت بودند و تعدادشان نیز بسیار بود، پدرشان(حضرت یعقوب) ترسید که مردم مصر آنها را چشم بزنند؛ از اینرو به فرزندان خود سفارش کرد که از یک دروازه، وارد نشوند؛ بلکه پراکنده شده و از دروازههای متعدد وارد شوند، تا چشم نخورند.[1]
- سوره قلم آیه 51: این آیه در فرهنگ عمومی مردم به آیه «اِن یَکاد» شهرت دارد. و پناهگاه آنان برای جلوگیری از چشمزخم است. خدای متعال در این آیه میفرماید:
«ای رسول نزدیک بود کافران هنگامى که آیات قرآن را میشنوند با چشمزخم خود به تو آسیب برسانند».
در شأن نزول این آیه در تفاسیر آمده است؛ گروهی از قریش، افرادی از قبیله بنیاسد را که به چشمزخم و شورچشمی شهرت داشتند، اجیر کردند تا با این وسیله به رسول خدا(ص) آسیب برسانند. در وصف بدچشمی برخی از افراد بنیاسد آوردهاند که برخی از این قبیله چنان بدچشم بودند، که آنها را زندانی کرده بودند، تا مبادا به دیگران آسیب بزنند. همین افراد موقعی که پیامبر اکرم(ص) قرآن تلاوت میکرد، نزد پیامبر آمدند و گفتند:
«این مرد چقدر فصیح است! و چقدر زیبا سخن میگوید!» ولی خداوند فرستاده خود را از گزند چشمزخم آنها محافظت کرد.[2]
علامه طباطبائی در تفسیر خود مینویسد:
«بسیاری از مفسران «لیزلقونک بابصارهم» را به چشمزخم تفسیر کردهاند. و هیچ دلیل عقلی برای نفی چشمزخم وجود ندارد، و چه بسا مواردی وجود دارد که بر چشمزخم قابل انطباق است».[3]
چشم زخم از منظر روایات
روایات بسیاری در مورد چشمزخم وجود دارد که میتوان آنها را دو دسته تقسیم کرد:
- روایاتی که در صدد اثبات حقیقت بودن چشمزخم هستند.
رسول اکرم(ص) فرمود:
«چشمزخم واعقیت دارد و قله کوه را پایین میآورد».[4]
در این روایت علاوه بر اینکه به واقعی بودن چشمزخم تأکید شده، با کنایه به شدت تأثیر آن نیز اشاره شده است.
در بسیاری از این روایات علاوه بر اینکه به حقیقی بودن چشمزخم تأکید شده به تأثیر شدید آن نیز توجه داده شده است.
در حدیث دیگری رسول خدا(ص) میفرماید:
«همانا چشمزخم انسان را داخل قبر و شتر را وارد دیگ میکند».[5]
سیرۀ پیامبر اکرم(ص) نیز گواه آن است که ایشان چشمزخم را امری واقعی میدانست و برای مقابله با آن راهکارهایی را میفرمود و خود نیز اینراه کارها را به کار میبست.
گزارش شده است که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در اثر چشم زخم بیمار شدند و پیامبر خدا(ص) به سفارش جبرئیل(ع) برای بهبودی آنها از حرز و دعای خاصی استفاده کرد.[6]
- روایاتی که راههای مقابله با چشمزخم را بیان کردهاند. برای مقابله و جلوگیری از چشمزخم در روایات به هیچ درمان مادی اشاره نشده؛ بلکه در همۀ آنها به نوعی یادکردن خدا مفید شناسانده شده است؛ چنانکه رسول خدا(ص) میفرماید:
«چشمزخم حق است هر کسی از چیزی درباره برادرش به شگفت آمد، باید در آن خدا را یاد کند؛ بیگمان اگر خدا را یاد کند، چشم وی به برادر مسلمانش آسیبی نخواهد رساند».[7]
امام صادق(ع) برای در امان ماندن از چشمزخم سفارش میکند که سه بار ذکر «ما شاء الله لا حول و لا قوٌة الٌا بالله العلیٌ العظیم»، گفته شود.[8]
پیامبر اکرم(ص) برای درمان بیماری امام حسن و امام حسین(ع) که در اثر چشمزخم بیمار شده بودند به توصیه جبرئیل(ع) از این حرز استفاده میکند:
«اللٌهمٌ یا ذا السلطان العظیم و المنٌ القدیم و الوجه الکریم ذا الکلمات التامٌات و الدعوات المستجابات عاف الحسن و الحسین من انفس الجنٌ و اعین الانس».[9]
در احادیث دیگری گفتن «تبارک الله احسن الخالقین اللهم بارک فیه»،[10] و تلاوت سورههای حمد، توحید، ناس، فلق و آیة الکرسی توصیه شده است.[11]
اسفند و چشمزخم
اسفند یا اسپند گیاهی است خودرو که بیشتر در نواحی کویری میروید. و جزو گیاهان دارویی به حساب میآید و از قدیم در مناطق مختلف جهان کاربرد طبٌی داشته است.[12]
در روایات «اسفند» که به عربی «حَرمَل» نامیده میشود، برای درمان بیماریهای روحی و جسمی سفارش شده است، ولی به طور خاص برای درمان و جلوگیری از چشمزخم سفارش نشده است.
در روایاتی که در مورد گیاه اسفند وارد شده، به جنبه دارویی بودن این گیاه پرداخته شده است. برای درمان برخی بیماریهای روحی؛ مثل ترس، استفاده از این گیاه سودمند دانسته شده است.[13] همچنین در روایات برای درمان بیماریهای جسمی؛ مانند جذام[14] و تقطیر بول[15] مفید معرفی شده است. اما روایتی را که از امام علی(ع) نقل کردهاند: «در ریشۀ اسفند نشره،[16] و در تنه آن شفای هفتاد و دو بیماری است».[17]
این روایت از لحاظ سند جزو روایات معتبر به شمار نمیآید. و در نتیجه روایتی که در آن اسفند به طور مستقیم برای جلوگیری یا درمان چشمزخم مؤثر قلمداد شده باشد، وجود ندارد.
[1]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 5، ص 380، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[2]. کاشانی، فتح الله، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 9، ص 390، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، چاپ دوم، 1344ش؛ قمی، عباس، سفینة البحار، ج 6، ص 590، دار الاسوة، چاپ دوم، 1416ق.
[3]. طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 50، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ پنجم، 1372ش.
[4]. شریف رضی، المجازات النبویة، ص 367، قم، منشورات مکتبة بصیرتی، بیتا.
[5]. مجیدی، غلام حسین، نهج الفصاحة، ج 2، ص 704، قم، مؤسسة انصاریان، چاپ اول، 1379ش؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 60، ص 39، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[6]. بحارالانوار، ج 92، ص 132؛ ج 60، ص 18.
[7]. همان، ج 60، ص 25.
[8]. همان، ص 26.
[9]. همان، ج 92، ص 132.
[10]. نهج الفصاحة، ج 2، ص 701 ؛ نسائی، السنن الکبری، ج 6، ص 256، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
[11]. بحار الانوار، ج 60، ص 25.
[12]. نک: کتابخانه دیجیتالی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
[13]. بحارالانوار، ج 59، ص 234.
[14]. همان، ص 234.
[15]. همان، ص 188؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج 16، ص 446، قم، چاپ مؤسسة آل البیت، 1408ق.
[16]. یعنی دور کردن حسد.
[17]. کوفی، محمد بن محمد، الجعفریات، ص 244، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بیتا؛ تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج 2، ص 150، مصر، دارالمعارف، 1385ق؛ مستدرک الوسائل، ج 16، ص 460.