جستجوی پیشرفته
بازدید
12387
آخرین بروزرسانی: 1388/10/13
خلاصه پرسش
وجود ذهنی چه تفاوتی با صور منطبعه دارد؟ و چرا عدم قول به وجود ذهنی مستلزم سفسطه خواهد بود؟
پرسش
عبارت "لمکان المغایرة" در متن ذیل از بدایة الحکمة که به فرق صورت منطبعه و وجود ذهنی (صور ادراکیه) مربوط می شود به چه معنا است. متن: "والا لزمت السفسطة لمکان المغایرة".
پاسخ اجمالی

صورت های منطبعه عبارت اند از صور اشیا در معیاری متناسب با اعضای ادراکی که بعد از فعل و انفعالاتی خاص به مغز ارسال می شوند، ولی وجود ذهنی اشیا عبارت است از: ماهیت واقعی خود اشیا که کاملا بر آن مطابقت دارد و به صورت وجودی مثالی در نزد نفس حاضر می شود.

از نظر مشهور فلاسفه همچنین علامه طباطبائی در بدایة الحکمه معتقد نبودن به تحقق وجود ذهنی در فرایند ادراک اشیا، مستلزم سفسطه خواهد بود؛ چرا که می دانیم، صور منطبعه هم به دلیل بسیار کوچک بودن و هم به دلیل فعل و انفعالاتی که در آن انجام می شود، با ماهیت واقعی اشیا مغایرت دارد، لذا سبب حصول علم به ماهیت واقعی اشیا نبوده و از این روی علم به ماهیت واقعی خود اشیا امکان پذیر نخواهد بود و این همان تعریف سفسطه است. حال آن که از نظر قائلین به وجود ذهنی، صور منطبعه در اعضای حسی و فعل و انفعالات مادی که محقق می شود، همگی نقش اِعدادی و آماده سازی برای نفس را دارند و نفس در نهایت، وجود ذهنی و مثالی اشیا را در نزد خود حاضر نموده نسبت به ماهیت اشیا علم حاصل می کند.

پاسخ تفصیلی

وجود ذهنی یکی از نظریات مطرح شده در فلسفه متعالیه است که علامه طباطبائی نیز آن را در کتاب بدایة الحکمه مطرح نموده و به اشکالات منکران آن پاسخ داده است.

این بحث هرچند به یک اعتبار در ردیف مباحث وجود و عدم قرار گرفته است، ولی به اعتبار دیگر از جمله مسائلی است که به بحث حقیقت علم و ادراک مربوط می شود و خود زیر بنای مباحث دیگر حکمت؛ مانند اتحاد عاقل و معقول و …  است.

ماهیت دقیق وجود ذهنی و اصل مدعای قائلین به وجود آن را می توان این گونه بیان نمود که خدای متعال نفس انسان را به طوری خلق کرده است که می تواند خود، خالق و آفریننده باشد و صور مجرده را بیافریند، اما آنچه توسط نفس انشا می شود وجودی است ضعیف که آثار مترتبه بر آن در عالم ذهنی غیر از آثار مترتبه بر موجودات عینی است؛ اگر چه موجودات در هر دو نحو از وجود محفوظ هستند. بنابراین، این مرتبه از وجود را وجود ذهنی یا ظلی و این موجودات را موجودات ذهنی می نامند.

به بیان دیگر، ماهیاتی که در خارج هستند وجود دیگری نیز دارند که وجود ذهنی آنها است با این تأکید که آنچه در ادراک اشیا به ذهن ما می آید و لباس وجود ذهنی بر تن می کند، همان ذات ماهیت اشیای خارجی است نه شبحی از آن و نه ادراکی که صرفاً اضافه ای خاصه با آن اشیا داشته باشد.

یکی از اشکالاتی که بر نظریه وجود ذهنی وارد شده است، این است که طبق تحقیقات دانشمندان به ویژه در قرون اخیر فرایند شناخت اشیا عبارت است از: حصول صورت های اجسام با تمام نسبت ها و خصوصیت های خارجی شان در اندام حسی و انتقال آن به مغز. البته هر یک از اندام های حسی تصرفاتی در این صورت ها داده و تغییراتی در آن به وجود می آورند. به عقیده این دانشمندان صورت های اجسام (صور منطبعه) با همان مقدار و اندازه خارجی شان به مغز منتقل نمی شوند، بلکه این صورت ها بسیار ریز و کوچک هستند، ولی انسان نوعی مقایسه و سنجش میان اجزای صورتی که نزدش حاصل شده انجام می دهد و از این طریق به اندازه واقعی اشیا پی می برد. بنا بر این،  نظریه وجود ذهنی اشیا باطل خواهد بود؛ چرا که نمی توان گفت: هنگام تصور یک شیء دقیقاً همان ماهیت خارجی آن شیء به ذهن می آید؛ زیرا صورتی که با ویژگی های خاص خود در یک محل مادی منطبع می شود با ماهیت خارجی مباین است؛ چرا که هم کوچک تر است و هم تصرفاتی در آن شده است. به عبارت دیگر، طبق این نظریه دانشمندان، دیگر مجالی برای آن نمی ماند که گفته شود: خود ماهیات اشیای خارجی در اذهان حضور می یابند (وجود ذهنی).

در پاسخ به این اشکال باید گفت: سخن دانشمندان طبیعی در این مورد در جای خود درست است، اما قائلین به نظریه وجود ذهنی معتقدند که این فعل و انفعالات فیزیولوژیکی صرفاً جنبه آماده سازی برای نفس را دارند و در نهایت نفس را برای احضار ماهیات مثالی اشیا آماده می کنند که حقیقت ادراک هم عبارت از تحقق همین واقعه است، و گرنه صرف تحقق صور منطبعه در عضو ادراکی و انتقال آن به مغز به خودی خود باعث ادراک نخواهد بود، تا ما را از قول به وجود ذهنی بی نیاز سازد؛ چرا که به یقین می دانیم که این صور منطبعه که هم کوچک تر از محسوسات هستند و هم فعل و انفعالاتی بر روی آنها صورت گرفته، مطابقت با ماهیت اشیای خارجی ندارد و اگر منکر وجود ذهنی باشیم و صرف این صور منطبعه که مغایرت با ماهیت اشیاء خارجی دارند را تنها بهره علمی انسان از شناخت اشیا بدانیم این عین اقرار به عدم امکان ادراک نسبت به ماهیت واقعی اشیا خواهد بود و سفسطه هم چیزی جز این نیست.

به عبارت دیگر، چون می دانیم این صور منطبعه عین ماهیت اشیا نیستند، با انکار وجود ذهنی باب علم نسبت به خود اشیا مسدود بوده و سفسطه پیش خواهد آمد؛ یعنی این که، آنچه ما از اشیا ادراک می کنیم غیر از ماهیت واقعی اشیا است و نمی توان به ماهیت خود آنها پی برد.

بنابراین، قول به وجود ذهنی برای تبیین فرآیند ادراک و گریز از سفسطه که بطلان آن واضح است از ضروریات محسوب می شود.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها